صدای مصممی در بیان انسان و رنجهایش
کِتِه اشمیت کولویتس (۱۸۶۷ تا ۱۹۴۵) هنرمند انساندوست آلمانی بود. او از خانوادهای با تربیت فرهنگی و آگاهی سیاسی و اصالتاً از اهالی کوئینزبرگ (کالینینگراد فعلی) و بود. ناحیهای در میان لهستان و لیتوانی که اکنون بخشی از روسیه اما بیرون از مرزهای اصلی آن است. سرزمینی که ایمانوئل کانت و هانا آرنت نیز از آنجا برخواسته بودند.
کته کولویتس در آثار هنری بیبدیل خود روایتگر رنجهای محرومان و ستمدیدگان و پیکارگر پرشور علیه ناسیونالیسم و جنگطلبی و بهرهکشی از انسان بود. او از سن ۱۶ سالگی طراحی از کارگران تحت ستم، مادران دردمند و دیگر مردمان فرودست و زحمتکش را شروع کرد و اینکار را تا پایان عمر همچون وظیفه انسانی خود میدانست و ادامه داد. مجموعه آثار بازمانده از او بالغ بر ۱۶۰۰ اثر هستند که شامل طراحیهای با زغال، مجسمه و مجسمههای کوچک مفرغی، حکاکی و کندهکاری روی چوب، لیتوگراف یا چاپ سنگی، اِچینگ و چاپ باسمه میشوند. از «اینجا» و «اینجا» ببینید. توجه او به استفاده از انواع تکنیکهای چاپ دستی نشاندهنده تمایل او به تکثیر آثار و تأثیرات انسانی آنها بوده است.
ازدواج کته با دوست زمان کودکیاش- کارل کولویتس- که پزشکی در خدمت محرومان بود، تأثیر بسزایی در فعالیتهای او گذاشت و او بسیاری از آثار خود را با الهام از بیماران محرومی که برای مداوای رایگان به مطب شوهرش مراجعه میکردند، میآفرید.
با اینکه کته کولویتس مخالف جدی جنگ و جنگافروزی و جهانگشایی بود، اما نتوانست بر پسرش پیتر که متأثر از تبلیغات جنگطلبانه زمان جنگ جهانی اول شده بود، فائق آید. جنگی که جرقه آن بر اثر حملات تروریستی یک ناسیونالیست صرب زده شده بود. چندی نگذشت که کولویتس داغدار پسر خود و ۲۵۰۰۰ جوان مفقودالاثر دیگر شد. همان جانباختگانی که گورستان نمادین ولادزلو در بلژیک بیاد آنان ساخته شد و مجسمه «والدین داغدار» اثر هنری بیهمتای کولویتس در آنجا برپای شد. مجسمهای دو بخشی از یک مادر و پدر که در برابر سنگ قبرها زانو زدهاند (+). ادای احترام به جوانان جانباختهای که بقول کولویتس شخصاً با هیچ احدی دشمنی نداشتند و فقط قربانی تحریکات جنگطلبانه شده بودند: «جنگ فقط به نفع دشمنان مردم است. مردم و جوانان هیچگونه دشمنی با جوانان کشورهای دیگر ندارند».
چندی از دوران جنگ جهانی اول نمیگذرد که ناسیونالیستها یا ملیگراهای دیگری در آلمان به قدرت میرسند: هیتلر و نازیهای نژادپرست آریاگرا. نازیها در سال ۱۹۳۷ او را از هرگونه فعالیتی ممنوع میکنند. از فرهنگستان هنر اخراجش میکنند و حق تدریس را از او میگیرند. نازیها در حالی بدون ذکر نام از بعضی آثار او استفاده تبلیغاتی به نفع خود میکنند که تعداد دیگری از آثار انساندوستانه او را در نمایشگاهی به نام «هنر فاسد» به نمایش میگذارند تا او را تحقیر و طرد شده نشان دهند.
چند سال پس از این بود که داغ تازهای بر جانش نشست. نوهاش پیتر- که نام پسرش را بر او گذارده بود- قربانی جنگ جدید شد: جنگ جهانی دوم. جنگی که آتش آنرا نازیهای تازه به دوران رسیده در تداوم جنگ اول روشن کرده بودند. داغ نوه هنوز تازه بود که همسرش نیز بر اثر بیماری درگذشت. مدتی بعد، بمبی خانهاش را درهم میکوبد. بسیاری از آثارش از بین میروند و خود نیز تا حد زیادی بیپناه و سرگردان میشود. آن صدای صادق رنجهای محرومان، خود دریایی از درد و رنج میشود. عدهای به او پیشنهاد میکنند که از آلمان مهاجرت کند، اما او نمیپذیرد و میگوید آنقدر و در هر شرایطی اینجا میمانم تا فروریختن جهنم ناسیونالیسم را به چشم ببینم.
کته کولویتس در سال ۱۹۴۵ و در سن ۷۸ سالگی و ۱۶ روز قبل از آنکه شکست نازیها و پایان جنگ جهانی دوم و سقوط آن جهنم را ببیند، از جهان رفت و حسرت دیدار آن رویداد را با خود برد. مرگ او در حالی اتفاق افتاد که چند ماه بود در تنهایی و انزوا در خانه یکی از علاقهمندان به آثارش زندگی میکرد.
او میگفت: «وقتی به اغلب تابلوهای نقاشی موجود در موزهها و گالریها نگاه میکنیم، انگار همه در حال خوشی و خوشبختی هستند. انگار هیچ انسانی کار نمیکند، خسته نمیشود و رنج نمیکشد. او در نامهای از رومن رولان خواسته بود تا مجموعهای از آثارش با عنوان «جنگ» را در سراسر جهان منتشر کند تا «همه بدانند که اینست جنگ! اینست آنچه که در طول این سالهاى مهیب بر سر انسان آمده است».
طراحیهای کته کولویتس صدای مصممی است در بیان انسان و رنجهایش.