چیزی که روابط میان ما انسان ها را زنده و نامیرا نگه میداره، تمام تفاوتهای ماست که از لحاظ فراوانی و بینهایت بودنش زیبا و منحصر بفرد است. از موهبتهای پروردگار به ماست، اما ما موجودات دوپا که اتفاقا اشرف مخلوقات هم هستیم به جای ستایش تمام این زیباییها انها را حتی اگر نادیده نگیریم، لگدمالشان میکنیم. ما چیزی جز تمام این تفاوت های ناسازگار نیستیم.
این تفاوتها مثل چالشهای کاری یک بازیگر حرفهای است؛ همیشه دوست دارند رولهای متفاوت بازی کنند بدون قضاوت شدن از گذشته کاریشان. مثلا اگر در کارنامشان یک رول سفید را عالی بازی کردند اگر بازهم از آنها همین را بخواهند، بااکراه قبولش میکنند! بنظرم این دقیقا چالش زندگی ما معمولیهاست برای دیدن تفاوتها. هرچه بیشتر ناسازگاریها رو ببینیم، زیباییهای بیشتری رو درک میکنیم.
شما فکر میکنید چه چیزی به زندگی ما مفهوم جاری بودن میدهد؟ کدام نیروی محرکه عامل جریان یافتن زندگی در ما میشود؟ فکر میکنم که این فرقهای ادمهاست که باعث حرکت روح در زندگیهامان میشود. میخواهم به تمام این زیبایی های فراموش شده احترام بگذارم. بپذیرمشان، بغلشان کنم، ببوسمشان، ببویمشان و از همه مهمتر بشنوم و ببینمشان و از تمامشان لذت ببرم.
خیلی سوال توی ذهنم هست، تصمیم دارم رهایشان کنم و هر پیشامد یا اتفاق و یا نظر رو، در کمال سادگی و آزادی، بپذیرم و بهشون فکر کنم. بعد دستچین کنم، خوباشو بردارم، فاسداشو رها!