ویرگول
ورودثبت نام
مانا
مانا
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

من و وسواس هایم

وسواس فکری جبری توی زندگی من خیلی بیشتر از اون چیزی که همیشه فکرشو میکردم تاثیر گذاشته.
اصلا باورم نمیشه آنقدر زیاد درگیرش بوده باشم.
پارسال تابستون وقتی دکتر روانپزشکم بهم گفت تو وسواس شدید داری با خودم فکر کردم داره همینجوری یه چیزی میگه مگه میشه من وسواس ندارم!
اولش یاد بچگیم و وسواس شدیدم افتادم تو بچگیم و حموم و دستشویی های هرکدوم بالای ۱ساعت و شستشوی آنقدر زیاد که پوستم خراب بشه افتادم-_-
بعدش آروم آروم وسواس هام توجهم رو جلب کرد.
اولش وسواس های ساده تر توجهمو جلب کردن مثل راه رفتنم تو پیاده رو که انگار مسابقه دارم نباید پا روی خطوط کاشی ها بذارم.
بعد کم کم بازم حموم و دستشویی هام که تقریبا همون ۱ساعتند-_-
بعد الان تشریفات جبری دارن میان جلو چشمم.
توی کارام تشریفات دارم باید یک سری تشریفات رو انجام بدم برای کارام که تقریبا تمام وقتمو میگیره.اماده کردن تشریفات هرکاری از خود اون کار مهم تره برام-_-امروز امتحانی تمرینش کردم با اضطراب بسیار بالا انجامش دادم و بدون تشریفات پیش رفتم و دیدم شت چقدر نتیجه بهتره
وای خدای من اضطراب داره منو میکشه حس میکنم بدون تشریفات میمیرم-_-
اینا فقط یه بعد خیلی کوچولو از ابعاد وسیع وسواس داشتنه.
وسواس واقعا عجیبه و تازه من جزء اون دسته که وسواسشون خیلی شدیده و تقریبا همه بعنوان وسواسی میشناسنشون نیستم.
منو ولی کسی که بدونه وسواس فکری چیه و وسواس رو صرفا ظرف شستن و قرینگی ندونه وسواسی میشماره.
البته منم وسواس قرینگی یکم دارم یعنی یکم بیشتر از یکم دارم نمیدونم ولی اونقدر زیاد نیست.

وسواس فکری جبریوسواس فکریوسواس جبری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید