شاید در محیط کار تجربه همکاری با افرادی رو داشته باشید که توی محیط کار در کنارشون احساس آرامش میکنید، توی بحرانها میتونید روشون حساب کنید، خیلی کم باهاشون دچار تنشهای کاری میشید، اختلافات رو راحت حل میکنند، توی جلساتی که حضور دارند جلسه خیلی روان و متمرکز پیش میره و خیلی کم میبینید که بدقولی کنند یا چیزی یادشون بره و خیلی ویژگیهای دیگه.
اون افراد از طریق بهبود دادن مجموعه بخصوصی از مهارتها تونستند چنین تجربههای خوشایندی رو برای همکارانشون رقم بزنند، مجموعهای از مهارتها که بهشون Soft skills (یا شاید بشه ترجمهاش کرد مهارتهای غیرفنی) میگند.
یکی از این مهارتهایی که زیر چتر سافت اسکیلز قرار میگیره، مهارتهای ارتباطی(Communication) هستند، به طور خلاصه میشه گفت مهارتهای ارتباطی یعنی این که چقدر خوب میتونید منظورتون رو بیان کنید، منظور دیگران رو متوجه بشید، هیجاناتتون رو موقع ارتباطات کنترل کنید و به طور خلاصه یه ارتباط موثر برقرار کنید.
توی این بلاگ پست میخوایم در مورد یک موضوع بخصوص که زیر مجموعه ارتباط برقرار کردن قرار میگیره صحبت کنیم، موضوع انتقاد کردن، چطور انتقاد کنیم که منظورمون به خوبی منتقل بشه و هیجانات مخرب در کسی بوجود نیاریم.
تمام مطالبی که در مورد انتقاد در ادامه بیان میکنم به نقل از آقای دکتر هری لوینسون (روانشناس برجسته آمریکایی که در حوزه صنعت و سازمانها کار کردند) و آقای دانیل گلمن (نویسنده فعال در زمینه هوش هیجانی) هستش، توصیه میکنم برای مطالعه بیشتر در این مورد به کتاب آقای گلمن در مورد هوش هیجانی مراجعه کنید.
در یک دنیای ایدهآل همه افراد نسبت به خودشان احساس خوبی دارند و به قول خارجیهای هیچکس insecure نیست، کسی قصد آسیب زدن به دیگران را ندارد و اگر کسی ضعفی در کاری مشاهده میکند صرفا برای بهبود شرایط موضوع رو مطرح میکند و هیچ کس انتقادات رو یک حمله شخصی تعبیر نمیکنه، اما خب ما در یک دنیا ایدهآل زندگی نمیکنیم و موضوعی که در دنیای ایدهآل اصلا نیاز به بحث و بلاگ پست نوشتن ندارد در دنیای ما یک چالش درست و حسابی است.
هسته اصلی حساسیت موضوع انتقاد این است که انتقاد به سادگی میتواند احساس «مورد تهاجم قرار گرفتن» در فرد مقابل ایجاد کند که ممکن است منجر به واکنشهای تدافعی یا تهاجمی از طرف مقابل شود که اوضاع رو خرابتر هم میکند.
اگر حین انتقاد از همکارمون این پیام را منتقل کنیم که ریشه مشکلی که پیش آمده یک نقص ذاتی غیرقابل تغییر در اوست، بسادگی شرایط را برای اینکه او به موضع تدافعی برود و یک واکنش سفت و سخت نشان دهد محیا کردیم.
شاید فکر کنید که کدوم آدم عاقلی همچین پیامی بیرحمانهای رو به همکارش منتقل میکنه؟مگه دشمن هستیم با هم؟
ولی جالبه که بدونید اتفاقا منتقل کردن این پیام چندان هم غیرمعمول نیست مثلا اگر به همکارمون بگیم «خیلی تنبلی» یا «چه کد چرتی نوشتی» یا «این دیزاین خیلی غیرخلاقانه است» به سادگی این امکان وجود داره که گیرندههای طرف مقابل عینا اون پیام بیرحمانه رو دریافت کنه.
لازم نیست حتما بگیم که «کامران تو تنبل هستی و این یک نقص ذاتی در توست و هرگز نمیتونی تغییرش بدی» شما کافیه به کامران بگی «خیلی تنبلی» و بسته به شخصیت کامران، ذهن کامران ممکنه اون جمله کوتاه شما رو به اون پیام بیرحمانه تغییر بده.
به نقل از آقای لارسون(روانشناس دانشگاه الینویز):
انتقاد هنرمندانه، انتقادی است که بر آنچه که شخص انجام داده است و میتواند انجام دهد، تاکید میکند، نه اینکه بر کاری که نقاط ضعفی دارد برچسبی شخصیتی بزند.
به طور دقیقتر آقای دکتر لوینسون این چند تا توصیه رو در این مورد مطرح کردند:
راهحل پیشنهاد بدید
همیشه سعی کنید راهحل پیشنهاد بدید، البته معنی این موضوع این نیست که باید به جای همکارتون فکر کنید و یک راهحل کامل و با تمام جزئیات برای نقصی که در موضوع دیدید ارائه کنید.
کافیه که همکار شما بعد از اینکه انتقاد شما رو شنید یک سرنخی برای دنبال کردن داشته باشد، ارزش اساسی این سرنخ در این است که احتمال اینکه همکارتون برداشت شخصی بکنه نسبت به انتقاد شما را به شدت کاهش میدهد، و ذهنش رو به سمت اصل مشکل معطوف میکند.
مکالمه رو در رو امکانات بیشتری در اختیار شما قرار میدهد که همدلی کنید و پیام انتقادی خود را به همکارتان منتقل کنید.
البته همیشه این موضوع مقدور نیست که حضوری یا مثلا در خلوت انتقاد خودتون رو مطرح کنید اما دکتر لوینسون معتقد است که انتقاد حضوری همیشه بهتر از مثلا یک یاداشت انتقادی است.
آقای لوینسون توصیههایی هم در این مورد دارند که چطور انتقاد رو گوش کنیم، همه آدمها همدلانه انتقاد نمیکنند، راهحل مشخص نمیدهند و بعضیا پشت سرتون انتقاد میکنند، در برخورد با این شرایط چطور باید عمل کنیم که آسیب کمتری ایجاد بشه؟
صرفنظر از اینکه فرد مقابل واقعا قصد داره که کمک کنه یا تخریب کنه، موقع شنیدن انتقاد بهتره که:
البته این موارد گفتنش راحتتر از انجام دادنش هستش، برای همین هستش که مطالعه و تمرین در زمینه هوش هیجانی حیاتی هستش و همه ما باید روی این موضوع کار کنیم تا وقتی که توی تنگناهای هیجانی قرار گرفتیم بتونیم از واکنشهای مخرب پرهیز کنیم.