سهل ممتنع: این یکی از جذاب ترین مفاهیمی بوده که توی زندگیم نقش تاثیرگذاری داشته. تاالان البته تاثیر از نوع خوبش نبوده! حالا مهم نیست، بگذریم. بگذارید معنیشرو بگم؛ سهل یعنی آسون. ممتنع هم یعنی امتناع کردن و انجام ندادن. حالا دوتاشو کنار هم بذاریم میشه کاری که از شدت آسونی انجامش نمیدیم. این دقیقا برعکس اون حالتیه که آدم ها یه کاری رو بخاطر سختیش، کنار میذارن. درواقع این همون قصه ی خرگوش و لاکپشت هست اما به اون محدود نمیشه. و من به اون بسنده نمیکنم. این مفهوم خیلی عمیقه و جای فکر کردن داره. من واستون چند تا نمونه میارم که بهتر عمق مطلب رو درک کنید. مثل مورچه که در اوج کوچکی و ظاهرا ناتوانی، ولی کارای بزرگی ازش بر میاد. مثل آب که میتونه توی صخره های سنگی حفره ایجاد کنه؛و... و مثل یک تَرَک در کاخ شیشه ای، که میتونه کل اون سازه با اون عظمت رو بیاره پایین. ما آدما هم همینطور. کارهای بزرگی میتونه ازَمون بربیاد، حتی در اوج ضعف و ناتوانی!
"...چون من تنها یه تَرَک توی این کاخ شیشهای ام؛ چگونه چیز دیگری نیاز دارم که باشم؟"
سقوطدرچرخهایبیپایان (Falling_into_An_infinite_Loop)