به راستی چرا آدمها رو هیچ شادی نمیتونه دور هم جمع کنه ولی غم تا دلت بخواد آدمها رو دور هم جمع میکنه؟
بنازم قدرت غم را
بسیار دیدم آدم هایی که روی دیدن همدیگه رو ندارن ولی وقتی یکیشون فوت میشه سر قبرش میرن انگار که دیگه بهانه ای برای لج کردن ندارن و منشا بهانه و لج از بین میره! دیگه چیزی نیست که به خاطرش بجنگن.
انسان خیلی موجود پیچیده ایه؛
غم پرست؛
تا حالا چند بار برای کسی که دوست دارید پدر، مادر، برادر، خواهر، همسر، فرزند و یا دوستتون گل بردید؟
بهش فکر کنید ...
حالا به این فکر کنید که، چند بار تولدشون رو یادتون مونده و براشون کادو گرفتید؟
به این موضوع هم فکر کنید که حالا نیستن، آیا برای قبرشون گل میبرید؟
صادقانه جواب بدید؛ تاریخ فوت رو بیشتر به یاد میارید یا تاریخ تولد رو؟
بهتر نیست، اون لجباز درونمون رو خاموش کنیم و رها بشیم از تمام پشیمانیهایی که بیفایده است؟
از من به شما وصیت:
خوب بودنهاتون رو به بعدا موکول نکنید؛ به وقتی که به قول خودتون مشکلاتتون حل بشه.
آدمی که عادت نداشته باشه از زمان حالش لذت ببره، هیچ وقت مشکلاتش حل نمیشه بلکه از حالتی به حالت
دیگه تغییر مشکل میده.
گل بردنهاتون رو به روی سنگ قبر ها موکول نکنید.
دیروز تولدم بود.
ممنونم از تمام کسانی که دوستم داشتند و با وجود تمام دغدغه هاشون، جایی از ذهن و قلبشون رو به من
اختصاص دادن و به یادم بودند.
دوستتون دارم .
(بمونید برام همیشه )