از یکی دو ماه پیش که سیل پیوستن به کلابهاوس، شبکهاجتماعی جدید، راه افتاده بود ابتدا کمی مقاومت داشتم و بنابر دلایلی که ذکر میکنم این شبکه اجتماعی برایم جالب نبود اما پس از مدتی تصمیم گرفتم از روی کنجکاوی به آن بپیوندم.
کلابهاوس به نظر من دو ایراد اساسی دارد، این دو ایراد در عین حال باعث جذابیت اولیه آن برای کاربران آن شدهاست:
یکی از دلایل اصلی ای که افراد از کلاب هاوس استفاده می کنند بهره مندی از محتوا (content) است.
تعریف محتوا طبق نظر متمم با الهام از نظر باب بویکو:
شکلی از اطلاعات که ساختار مشخص دارد؛
برای انسان به عنوان مخاطب قابل درک و استفاده است؛
و فرایند ویرایش (حداقل پیش از عرضه و ترجیحاً حتی پس از عرضه) در مورد آن معنا دارد و قابل اعمال است.
محتوای دیجیتال دارای همهی ویژگیهای بالا است. اما یک ویژگی دیگر هم دارد و آن این است که برای انتقال و ذخیرهسازی و مصرف آن از بستر و زیرساخت دیجیتال استفاده میشود.
همانطور که متوجه شدید صوتی که در کلاب هاوس می شنویم محتوا نیست و غالبا ساختار مشخص و قابلیت ویرایش قبل از عرضه ندارد و بعد از آن نیز اصلا ثبت نمیشود که بخواهد ویرایشی روی آن اتفاق بیفتد (این مورد حداقل در لایوهای اینستاگرام به چشم میخورد) و خود همین موضوع عدم امکان ویرایش قبل یا پس از ارائه، طبعاتی دارد. (من منکر فواید احتمالی آن مثل شنیدن صحبتهایی که به دلیل همین ویژگی فقط امکان شنیدن آن هست، نمیشوم؛ اما قصدم در اینجا اشاره به فواید آن نیست.)
اولین مشکل آن این است که چون محتوا ثبت و منتشر نمیشود ارائهدهندگان انگیزه کمتری دارند که محتوایی ساختارمند، مفید و کاربردی ارائه کنند و احتمال به بیراهه کشیده شدن بحث و تولید محتوای سطحی و آببندی شده بسیار زیاد است. در روشهای دیگر مثل نوشتار یا ویدیو یا ... هم این مشکل گاها وجود دارد چه برسد به کلاب هاوس که امکان ثبت و ویرایش همیشگی در آن نیست. احتمال این خطر که ما شنونده زباله های فکری افراد سطحی شویم، زیاد است. البته شنونده آگاهی که به دنبال محتواست در صورت این اتفاق، خود متوجه این موضوع میشود و یا ارائهدهنده را دیگر دنبال نمیکند یا ممکن است این فضا را ترک کند.
مشکل دومی که به خاطر نبود این قابلیت ثبت و ویرایش به وجود می آید، ایجاد انگیزه برای فعالیت های غیر اصیل است. افراد به راحتی می توانند حرف هایی بزنند بدون اینکه مسئولیتی متوجه آنها باشد یا بعدا کسی به آنها نقدی کند و بتواند نقدش را به جایی برساند. (به عبارتی فرد skin in the game ندارد و به قول خودمان حرف مفت کنتر نمی اندازد.)
مشکل سوم این است که محتوای ارشمند تولید شده در این پلتفرم ثبت و ضبط نمیشود و از بین می رود و همین موضوع حتی ممکن است انگیزه افرادی که واقعا به دنبال تولید محتوای ارزشمند باشند را کاهش دهد یا آنها را به تکرار بکشاند و هر شب مثل یک تئاتر صوتی، همان حرفها را ارائه دهند که باز در این صورت شنوندهِ علاقهمند و محتواطلب را با کسالت و تکرار مواجه میکند.
رادیو به عنوان اولین رسانه صوتی توانست موفق شود و به نظرم دلیل آن این موضوع بود که جنس محتوای آن به صورتی نبود که تمرکز کامل بخواهد، از همان ابتدا رسانه ای بود که افراد معمولا حین انجام کارهای دیگرشان، رانندگی، مطالعه، انجام کار خانه و ... از آن استفاده می کردند. اما کلاب هاوس محتوایی از این جنس کم دارد و غالبا برنامه های آن نیازمند تمرکز و تعامل فعال است. صوت زنده، مثل نوشتار یا حتی ویدیو یا صوت ضبط شده نیست، که بتوانی نگاهی کلی به آن بیندازی و تصمیم بگیری که دیدن، شنیدن یا خواندن را ادامه بدهی یا نه؛ این به شخصه برای ذهن من چالش ایجاد میکند. من حتی زمانی که پادکست هم گوش میدهم با سرعت 1.6 گوش میدهم چون سرعت 1 گسستگی زمانی برایم ایجاد میکند و پیوستگی مطالب کمرنگ میشود، این موضوع درست در مقابل مطالعه نوشتار است چون با نگاه به صفحه می توان یک خط یا چند خط را دید و اگر از دستمان در رفت دوباره ریسمان متن را در دست بگیریم.
صحبت های بالا بیشتر به جنبه استفاده از کلاب هاوس با هدف بهره مندی از محتوا پرداخت، هدف مهم دیگری که افراد در کلاب هاوس دنبال می کنند سرگرمی است. در این مقاله تکراسا هم به جنبه های دیگری از دلایل احتمالی شکست کلاب هاوس اشاره شده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.