خاطرم هست وقتی که از جنوب برای ادامه تحصیل به پایتخت رفتم، هر کسی با خودش یه رسم و یه آدابی رو با خودش به خوابگاه آورده بود. از اونجایی که اتاق خوابگاه در ترم یک قرار بود ده نفره باشه! بله ده نفره! (ترمهای بعد وضعیت بهتر شد و از شانس من تا به آخر چهارنفره بود) از ۹ استان و ۱۰ شهر مختلف در یک اتاق جمع شده بودیم :دی و خب از هر کسی میشد یه چیزی رو یاد گرفت.
این وسط از آداب و رسوم و تجربیات که بگذریم؛ برای من از خونه یه سری میوه میفرستادن که غالبا یا انبه بود یا خرما! میوههای پرمصرف جنوبی! اما اما! بعضی از میوهها برای خیلیها عجیب و ناشناخته بود :دی همونطور که مثلا ازگیل برای من قفل بود! گرچه اسمش رو شنیده بودم اما بچهها حتی اسم میوههای جنوب رو هم نشنیده بودند :) چه برسه به اینکه خورده باشند. خب با این یادآوری و این مقدمه قراره شما رو هم با این میوهها هیجانزده کنم.
اسامی میوهها بهترتیب:

پادشاه میوهها، انبه (تکبیر). همونطور که از تصویر مشخصه و حدس زدید، انبه سبز در واقع همون انبهاست که به صورت کال و نرسیدهاست. مزه ترشی داره که متفاوت از هر مزه ترشی هست که تا به حال خوردید و احتمالا هیچ ترشی به این نمیرسه. جالبه که بدونید که محبوبترین و متنوعترین ترشی که گذاشته میشه ترشی انبه سبزه. (حتی اگر بهش فکر هم بکنم توی دهنم بزاق ترشح میشه :دی) میشه خشکش کرد و بعد ما بهش میگیم چاقاله! بله بله. میشه برید و بهش نمک زد و گذاشت توی آفتاب برای مدت کوتاه و اون رو خورد (خدای من! هووففف). و حتی میشه مقدار زیادی رو در آفتاب گذاشت و بعد حالا این رو ترشی گذاشت. (الله و اکبر!)

عکس پایین سمت راست رو در جنوب میشه پیدا کرد. بوی به شدت خوب و معطری داره. اگر فصلاش باشه و در جنوب برید به خونهی مادربزرگه و طبق معمول در یخچال رو باز کنید :دی این بوی بینهایت خوب شما رو دیوانه میکنه. بسیار خوشمزه است. بر خلاف اینکه اسم زیتون شما رو یاد تلخی میاندازه اما این میوه اصلا تلخ نیست و جالبه ما از کوچیکی این رو بهعنوان زیتون میشناختیم و نه اونی که تلخه! (متاسفانه زیتون سبز رو به رسمیت نمیشناسم ×_×) این میوه شیرینی خیلی سبکی داره و میتونید یه عالمه ازش بخورید البته اگر بتونید اونقدر ازش گیر بیارید. برای من این میوه یادآور دوران کودکی و اون درختیه که توی خونهی پدربزرگه بوده و ما همیشه از تنهی اون درخت بالا میرفتیم و دور اون کلی بازی میکردیم.

این درخت مرموز چون خوار نداره مثل درخت انجیر، در زیر مجموعهی درختهای جنّی قرار میگیره :دی و به طور خاص درخت جم به درخت جنّ معروفه =) اصلا توصیه نمیشه در شب به سراغ این درخت برید (چشمک)
یه خرافاتی وجود داره که گفته میشه اگر کسی این درخت رو بکاره، وقتی که قد درخت جم به قد اون شخصی که درخت رو کاشته برسه، اونوقت شخص خواهد مرد! (من یک تلاش ناموفق داشتم چون داشت به قد من میرسید اما همسایه که درخت رو دیده بود خودش مانع رشد بیشترش شده بود!!! بدین ترتیب من زنده موندم که این متن رو برای شما بنویسم :دی )
این میوه رو هم خیلی دوست دارم. مزهی منحصر به فردی داره. شاید خیلی سخت باشه اگر بخوام مزهاش رو توصیف بکنم اما اگر بخوام مثال بزنم باید اینطور بگم که طعم گیلاس رو گس بکنید (دقیقا عین خرمالویی که دهن شما رو جمع میکنه) و آب گیلاس رو یه کوچولو بگیرید و بافتش رو باز یه کوچولو سفت کنید. (تلاش بیفایده!) داشت یادم میرفت بگم که هستهی درخت جمبو هم نرمه و اگر شما اون رو خیلی سفت گاز بزنید احتمالا تلخی هسته وارد دهنتون میشه و به همین دلیل باید با آرامش و ظرافت میوه رو بخورید. در آخر هم قراره که تمام دهان و لب شما بنفش بشه (با نمک نیست؟!)

این میوه هم طعم گس و ملس و رو به بیمزه بودن داره. مزهی عجیبی که با تقریب خوبی هیچ شباهتی به هیچ میوهی دیگهای نداره. زیاد ازش گیر نمیاد و هستهی نرم و عجیبی داره. این درخت هم در زیرمجموعهی درختهای جنی قرار میگیره :دی

بله درسته. همونی که دارید میخونید و فکر میکنید درسته. این میوه نامگذاری منشوری داره و از شکل میوه هم پیداست که چرا همچین اسمی داره :دی میوهشیرینه اما باید یه کلمه مشابه به گس بودن رو برای این تعریف بکنن که حق مطلب رو ادا بکنه. این میوه گس نیست بلکه چسبناکه!بله چسبنااااک! توی دهانشما هم حتی چسبناک و لزجه. اما یه مزهی خیلی شیرینی داره که شما اون شیرینی رو بر چسبناکی اون ترجیح میدید. ما در کوچیکی از این چسبناکی استفاده میکریدم و به جا چسب! برای چسبوندن کاغذ و چوب بادبادک استفاده میکردیم. شما ببین چه اوضاعیه! و البته میشه کلی با این آدما رو اذیت کرد (چشمک)

میوه کنار اگر اشتباه نکنم همون میوهی درخت سدر میشه ^_^ (شاید نوع خاصی از اون) این یک درخت خود رو هست و معمولا نزدیک به عید نوروز تا سیزده به در ثمر میده. به همین خاطر همیشه این میوه با خاطرات بیرون رفتن و به دل طبیعت زدن عیدنوروزا و حال و هوای اون زمان گره خورده. اصلا یه روز رو کلا به این اختصاص میدادیم که بریم بیرون و توی جادهها اطراف شهر یکی یکی بگردیم و ببینیم کدوم یکی ثمر داده، کدوم خوشمزه تره، کدوم درشتتره (البته کنار هندی که درشته خود رو نیست) یا کدوم رو قبلا نیومدن نخوردن :) و چالش مهمتر که آیا اون درخت خاص میوهاش کرم داره یا نه. (در این حین قطعا یه سری کرم توسط این افراد جویندهی کنار خورده شده =) )

هیچ ایدهای ندارم چرا به این میگن کور اما در هر حال وقتی که به اصطلاح درخت خرما کشته میشه (قطعش بکنن) اون وسط ساقه یا ریشهای داره که قابل خوردنه و خب مزهی جالبی داره. نه ترشه و نه شوره! (گول اسم گذاری و اون پنیر رو نخورید فقط به خاطر رنگ و شکلش بوده) اینکه بگم شیرینه هم اشتباهه اما نزدیکترین مزه بهش همون شیرین متمایل به بیمزه است.
در این میان که حرف از کور شد باید بگم یه شربتی در جنوب ایران هست به اسم شربت طارونه که از شکوفههای درخت نر یا تریشکو (در بوشهر) و یا لگاح (در خوزستان) که گرد لقاح از درخت نخل نَر هست درست میشه و مزه این شربت بینظیر و محشره. خوشبو، بسیار سبکه و آدم بعد خوردنش خیلی سرحال میشه.

شاید اسم این میوه رو اولین باد در خندوانه شنیده باشید. اسم یکی از آهنگهایی که خونده می شد چیکو بود. چیکو چیکو چیکو چیککو! :) من متاسفانه خیلی به این میوه ارادت خاصی ندارم و خب برای من مزه دوشآب (شیرهی خرمای رقیق شده) رو داره و انگاری شما خرمایی که شیرینه رو بیاید شیرهاش رو بگیرید و اون شیره رو انگاری یکجا توی این میوه جا بدید. حین خوردن شاید کمی زننده باشه. البته اینکه من نسبت بهش بیعلاقه هستم هم بیتاثیر نیست. با این میوه متاسفانه خطرهی خاصی ندارم به این علت که در شهر ما این میوه کاشته نشده و میوهی پرطرفداری نیست.
تذکر: در جنوب کشور مصرف گرمی بیشر از اون چیزی هست که فکرش رو بکنید! آیا از این حجم مصرف خرما متوجه نشدهاید؟! (چشمک)
کلام آخر: اگر شما هم میوهی خاصی رو میشناسید که دوست دارید بقیه با اون آشنا بشن، از نظر دادن دریغ نکنید :)