ویرگول
ورودثبت نام
?Jangjo
?Jangjo
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

خجالتی یا مغرور ?

میدونم دلتون برام تنگ شده اما امان از دغدغه های زندگی . همسر و بچه و پرونده هام و دادگاه حسابی سرمو شلوغ کردن ?

امشب شام قراره بریم خونه مادرهمسر جان و من نمیدونم چی بپوشم البته خودشون میگن تو هر چی بپوشی قشنگی اما به هرحال....?

حقیقتش دو خط خواستم برم تو فاز ببینم چه حسیه?

بد نبود به شمام پیشنهاد میکنم ??

راستی دیشب یکی از دوستام عقد کرد اما با کسی که نباید... ?

به هرحال آنچه عیان است چه حاجت به بیان است به قول شاعر آنکه به من وفا نکرد مرحم تو نمیشود حالا ایشالله بشود ما نیز خوشنود میگردیم ??

حیف حیف که هزار تا کار دارم و برنامه وگرنه بهت یاد میدادم شوهر یعنی کی و چی ...?


خاب بیخیال اوشون بیاین براتون از دیشب بگم

من و دوتا آبجی ها و دخترعمو ۲۲سالم رفتیم سجاد تا آبجی هام آزمون تعیین سطح بدن و اون یک ساعت کار اونا من و دخترعموم رفتیم تا از خیابونا لذت ببریم (نگو میخواسته منو بچه بدی بکنه)?

خلاصه اونجام هی کافه هی کافه مام بدون کارت

نشستیم دور هم حسرت خوردیم جاتون خالی ?

همین جاها بود که من رفتم رو منبر و گفتم ببین همه چی که پول نیست الان ما به کلی روش دیگه میتونیم از لحظه لذت ببریم چرا الکی بشینیم به کافه نگاه کنیم و اینم جو گرفتش و گفت ارهههه و راه افتادیم سمت پارک. ?

رسیدیم به پارک و اکیپ پسر بود که میریخت

از جلو اولی رد شدیم یکیشون گفت سلام سلام (پاسخی دریافت نکرد)?

یکم جلوتر سه تا پسر بودن که واستاده بودن و ما که رد شدیم گفتن جووووون (داشتم لبمو گاز میگرفتم که خندم نیاد و مثلا جدی نشون بدم)

اکیپ سومی بسیار پسر های با کمالاتی بودن و چیزی نگفت و ما رسیدیم به خان چهارم ?

یکیشون که تا لحظه ای که حرف زد نمیفهمیدم دختره یا پسر گفت موهات خیلی قشنگه و ما نفهمیدیم با کدوممون بود اصلا....

خلاصه رسیدیم به تاب و سرسره که خلوت خلوت بود و پریدیم بالا و یکم سرسره بازی با روش های مختلف (برعکس و حالا قطاری حالا بدون کفش حالا با زانو)

مشغول لذت های دنیوی بودیم که یک عدد نی نی و پدرش اومدن و ما از سنمون خجالت کشیدیم اومدیم پایین ?

خلاصه داشتیم فکر میکردیم خاب چیکار کنیم که دخترعموم گفت من میخوام برم با اینا دوست شم منم فکر کردم منو اکسول کرده ولی جدی جدی رفت و به من فرصت امر به معروف و نهی از منکر نداد....

همین طور که تو راه بود یهو در اثر برخورد با جسم آسمانی به نام سنگ از انسان به فرش تغییر هویت داد و حالا من میخندم اونا اونور میخندن

اون خان چهارمه یادتونه؟همون یکم جلو اومد گفت اومدم بگم علاوه بر موهات خنده هاتم قشنگه و اینجاست که فهمیدم به کسی نخندم وگرنه بلا بدتر سرم میاد منم وا موندم و صدوهشتاد درجه تغییر جهت دادم و از اونجا دور شدم از دخترعمومم یادم رفت که یه دقیقه بعد به من ملحق شد و با کلمات زیباش بهره مندم کرد.

ازینجا یاد میگیریم که عزیزانم حضرت ابوالفضل علاوه بر کمر ،پس گردنی هم میزنن که بری تو خمیر کره زمین حالا تو میخوای باز گناه کن .

چقدم زیاد شد.....

و اما سوال آخر در پی اتهام دخترعمو به بنده که میفرماین تو که نیومدی باهم بریم وگرنه حتما خوش می گذشت یا خجالتی یا مغرور به نظرتون من کدومم؟


??

من ۱۷ساله vs اون ۲۲ساله
من ۱۷ساله vs اون ۲۲ساله


اینم من و اوشون ?






پارککافهتفریحطنزکره زمین
'که‌گَر‌چه‌رَنج‌به‌جان‌میرسد‌،اما‌امید‌دَواست🌿📗''
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید