
هر چه باشد ،
در معنا همان "بند" است دیگر،
دست بند ،
گردن بند،
پا بند،
این بند
اون بند
بند....

تمام بند هایی که زنان سفت و محکم و قوی به خود می بندد و نالان اند از جور زمانه که چرا دربند اند .
این قدر میبندند تا
دیگر بی بند نباشد هیچ عضوی،
مبادا،
چه شکوهی دارد برای شان این مرتبه از دربند گی که نمی بیند حتی خط کج رخ یارش را
بس که شادان است از این در بند گی.

دست بند
پا بند
گردن بند
...بند
همه با هم در بنداند
بند هایی که هر بار ذوقی از پشت صدای تق قفل شان برق می زند
وباعث تمام این بند ها خود دربندان اند و
به ناچار انگشت اتهام هم خود مبتلا به همین بند است .

در و بند بسته نیست اما
عجیب اصراری دارند،سرا پا تمنا می شوند در بند ،بند بستن
سرنوشت شان و
چه کوتاه است
طاق آسمان خیال شان آن زمان که
زردی خورشید به خاموشی ستاره آرام می گوید:"هیییس....."