ملیحه هادوی
ملیحه هادوی
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

رشته‌‌هایی که چرخ زمان می‌بافد؛ سفر به آغاز چرخ

تمام قصه‌های خوب یه پیشینه یا یه افسانه‌ی محکم دارند؛ اینجا از ماجرای قبل از شکستن دنیا و شروع افسانه چرخ زمان گفتم.

قصه از کجا شروع شد؟

یکی بود یکی نبود اون اول یه چرخ زمانی بود که سرنوشت رو بر اساس رشته‌های مختلف می‌بافت و هفت عصر داشت. اینکه میگن چرخ می‌چرخه و  چرخ هرچیزی اراده کنه، انجام میده اشاره به همین موضوع داره. هر دوره چرخ حدود هزار سال طول می‌کشه و دوره‌های بعدی آدم‌ها دوباره متولد میشن ولی زندگی قبلیشون یادشون نیست. پس ممکنه دو هزار سال بعد یکی متولد بشه که در زندگی قبلیش اژدها بوده!

حالا در دایره‌ای از خارج از تسلط چرخ، یه نیروی هرج و مرج شر به نام دارک وان وجود داره که دوست داره هرچی چرخ رشته رو پنبه کنه. (دارک وان رو در بخشی خارج از چرخ داشته باشید.)


عصرهای مختلف دنیای چرخ زمان

دنیا هفت عصر داره؛ عصر اول یه چیزی شبیه به همین دورانیه که ما زندگی می‌کنیم.

عصر دوم به عصر افسانه‌ها معرفه. یه اتوپیای کامل. ملت می‌تونن با ابزارهایی مثل هواپیما پرواز کنن. حتی قابلیت سفر بین ابعاد رو دارن. عمر بعضی از آیزسدای‌ها به هفتصد سال میرسه.

نکته‌ش چیه؟ توی این دوران هم آیزسدای زن داریم و آیزسدای مرد.

رییس این آیزسدای‌ها هم دوست عزیزمون لوزثرین تلامونه. یه آیزسدای قدرتمند.

حالا توی همون عصر افسانه‌ها که دیگه اوج شکوفایی زندگی و تمدن انسانیه؛ یه سری آیزسدای  کنجکاو میگن چه نشستید که ما یه نیروی خاص پیدا کردیم که دیگه بخش زنانه و مردانه نداره. همه با هم می‌تونیم از یه نیروی واحد قویتر استفاده کنیم. (نکته عبرت‌آموز: با هر اسباب‌بازی‌ای بازی نکنید عزیزان!)

غافل از اینکه این نیرو همان زندان دارک وان محترمه. دالان زدن به این نیرو همانا و باز شدن راه جناب دارک وان یا نیروی شر یا شیطان به این دنیا همان.


آزاد شدن دارک وان

نکته‌ی مهم اینه که دارک وان تازه کامل نیومده روی زمین؛ در واقع یه حفره به زندانش باز میشه، کجا؟ جایی‌که بعدها بهش گفتن شایول‌گول و اصحاب خاصش جایی نزدیک این حفره باهاش قرار میذارن، گفتگو می‌کنند، نقشه می‌کشن.

اطراف این شایول‌گول هم زمین به تدریج مسموم میشه و تاریکی و نیروهاش قدرت بیشتری می‌گیرن. سرزمین قبلی لن (محافظ موارین) در همین منطقه بوده. . اینجا جاییه‌که طبق پیشگویی اژدها نبرد نهایی یا تارامون گیدیون اتفاق میفته.

برگردیم به قصه، آروم آروم هرج و مرج توی دنیا شروع میشه. یه سری جنگ اتفاق میفته. نیروی شر داره جلو میاد و هر دو طرف از سلاحی استفاده می‌کنند به اسم بل‌فایر

حالا این چیه؟ این یه شعله یا اتشه که همه الگوهای قبلی چرخ رو پاک می‌کنه. مشکلش چیه؟ چرخ به تدریج از هم می‌پاشه. چرخ که از هم بپاشه، الگویی نیست پس دنیا از هم می‌پاشه. (توی جلد چهار موارین خیلی دقیق راجع بهش توضیح داده.)

یه جا وسط جنگ هر دو طرف میگن آقا استپ، استپ! بل فایر ممنوع! بعد دوباره با هم میجنگن.


ماجرای مطرودین در چرخ زمان


این وسط چندین آیزسدای میرن تو تیم دارک وان، برای به دست آوردن قدرت بیشتر، تسلط بیشتر به نیرو و... یکی از اینا یه آیزسدای فیلسوف خیلی آدم حسابی بوده که خب میره طرف دارک وان و میشه دست راستش، فیلسوفی که به نظر خیلیا یکی از نوابغ دورانه و کلا کسی رو دستش نیست. بعد که به دارک وان پیوست بهش میگن اشامایِل. به زبان کهن میشه خیانت‌کار به امید.

بعد یه آیزسدای دیگه میره تو تیم دارک وان و میگه داداش تو سپاه نمی‌خوای؟ و از اونجاست که موردرال‌ها، دراکار و لشکر تاریکی درست میشه.

جنگ جلو میره. دارک وان حالا یه لشکر بزرگ داره و تقریبا تمام نمادهای تمدن رو نبود می‌کنه. سیزده مطرود یا آیزسدای خیانتکار هم کنارش هستند (اولش تعدادشون بیشتره ولی دارک وان عمدا کاری می‌کنه که اینا هم با هم بجنگن چون می‌خواد صرفا اون دستچین خوب‌ها براش بمونن. عقلو ببین شما!)

در نهایت وقتی دنیا روی مرز به فنا رفتنه، آیزسدای‌های باقی مونده عقل‌ها رو میذارن روی هم و کلی ایده میدن. (این وسط لوزثرین دائم داره با دارک وان و لشکرش میجنگه و اسم خودشو گذاشته اژدها!) یه ایده اینه که با دو تا سآنگ ریل قدرتمند بیاییم دارک وان رو توی همون منطقه زندانی کنیم و بعد شایول‌گول رو از صفحه این دنیا پاک کنیم( یه جوریکه تاریکی دیگه به این دنیا دسترسی نداشته باشه.)

نکته چی بود؟ کسی که طرفدار این نظریه بود یه آیزسدای زن بود به نام لاترا، این وسط قول‌هایی به سایر آیزسدای‌های زن دیگه هم داد. مشکل این بود که تا اومدن سر این راه به توافق برسن، تاریکی اومد و اون دو نقطه کانونی که سآنگ‌ریل‌ها بودن رو گرفت. آیزسدای‌ها موندن و حوضشون!(سآنگ‌ریل یه ابزارقدرتمنده که می‌تونه کلی نیرو تو خودش ذخیره کنه. و در نتیجه وقتی ازش استفاده می‌کنید انگار به جای قدرت ده تا آیزسدای، قدرت صد آیزسدای همراهتونه.
لوزثرین گفت یه تور نیرو درست کنیم. برای بافتن این تور سیزده آیزسدای زن و مرد باید با هم کار می‌کردند. نقطه‌هایی که بخش‌های مختلف نیرو به هم گره می‌خورند تا قدرمندتر بشن هم با هفت قفل (یه سری صفحه که نماد نیروی نر و ماده رو داشت) می‌پوشونیم. و دارک‌وان و مطرودین رو همونجا حبس می‌کنیم.

آیزسدای‌های زن قبول نمی‌کنن. از فاسد شدن نیرو و امکان شکست دنیا حرف میزنن.

نبرد لوزثرین با دارک وان

در نهایت لوزثرین با 100 آیزسدای مرد و یه لشکر بزرگ میرن به شایول‌گول، به جایی که بهش حفره میگن، جایی‌که سیزده مطرود در اون هستند. در نهایت تا حدی سیزده مطرود زندانی میشن. تعداد زیادی از آیزسدای‌های همراه لوزثرین می‌میرن. و تاریکی در شایول‌گول حبس میشه. (نه کامل و موثر ولی دیگه به قدرتمندی قبل نیست)

نکته‌ای که این وسطه اینه که دارک وان حین مبارزه، بخش مردانه نیرو رو لمس می‌کنه و همین باعث میشه که این نیرو فاسد بشه.
فساد نیروی مردانه باعث میشه که مردها به جنون برسن. دیوانه بشن. لوزثرین همه خانواده و اطرافیانش رو می‌کشه. (عشقش رو میکشه و همین تا ابد باهاشه.)

حالا این وسط اون دوست نابغه‌مون که اسمش اشامایل بود؛ همین اول کار از زندان میزنه بیرون و یه لحظه عقل و هوش رو به لوزثرین برمی‌گردونه. لوزثرین خودشو در حالی میبینه که وسط جسد عزیزانش، بالاسر جسد عشقش ایستاده (شروع کتاب با این صحنه‌ی معرکه‌ست.) و بعد چنان از خود بی‌خود میشه که دالان میزنه (آدمی به این قدرتمندی وقتی دالان میزنه شما تصور کنید انفجار هسته‌ای رخ داده) و بعد خودشو می‌کشه. 
البته که ردپای هرکسی در الگوی چرخ باقی می‌مونه، پس لوزثرین هم روزی برمی‌کرده‌، در قالبی جدید.

شکست دنیا

این وسط کلی مرد دیگه هم هستند که به خاطر فاسد شدن نیروی یگانه (بخش سایدار) به مرز جنون می‌سند. حالا چندین انفجار هسته‌ای رو تصور کنید که دائم داره گوشه و کنار زمین اتفاق میفته. و اینجاست که شکست جهان اتفاق میفته. زمین به کلی نابود میشه و از اون فرهنگ، تاریخ و تمدن تقریبا هیچی باقی نمیمونه. (یه سری ابزار خاص می‌مونه که به نام آنگ‌ریل، سانگریل می‌شناسیم. اینا قدرت جادو رو چند برابر می‌کنند و بعضیاشون خاصیت‌های ویژه‌ای دارند. مثلا با بعضیاش میشه به ابعاد دیگه رفت. بعضیا کمک می‌کنند شما در طول الگوهای زمانی حرکت کنید. و...)

عصر جدید

حالا زمین به تدریج داره بهتر میشه. ما در عصر سوم هستیم و سه هزار سال از زمانی‌که لوزثرین تلامون و ارتشش سعی کردند دارک وان رو شکست بدن، گذشته. چرخ چرخیده و اژدهایی تازه متولد شده.



دارک وانچرخ زمانسریال چرخ زمانرابرت جردنکتاب
من ملیحه هادوی هستم; نویسنده محتوا و یه فیلم‌دوست طرفدار ادبیات گمانه‌زن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید