ویرگول
ورودثبت نام
Mamad
Mamad
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

در انتظار آینده‌ای نامعلوم هستیم...


این روزها گاه آرزو می‌کنم که به کرونا مبتلا شوم تا بدین طریق دستکم این تردید سست‌کننده پایان گیرد. نشانه آشکار بالا گرفتن اضطرابم را می‌توان در رویکردم به خواب دید. یک هفته پیش، مشتاقانه منتظر بودن تا شب فرا برسد: بالاخره، می‌توانم به خواب پناه ببرم و ترس‌های زندگی روزمره‌ام را پشت سر بگذارم. اکنون وضعیت تقریبا برعکس است: می‌ترسم به خواب بروم، چراکه کابوس به سراغم می‌آید و با ترس از خواب بلند می‌شوم، کابوس‌هایی درباره واقعیتی که انتظارم را می‌کشد.

کدام واقعیت؟ این روزها اغلب از تغییرات اجتماعی بنیادینی می‌شنویم که برای کنار آمدن با نتایج اپیدمی فعلی باید به آن‌ها ترتیب اثر داد (خودم از جمله کسانی هستند که این شعار را پخش می‌کنم). اما تغییرات بنیادین در حال روی دادن هستند. اپیدمی کرونا ما را با چیزی مواجه کرد که گمان می‌کردیم ناممکن است؛ فکرش را هم نمی‌کردیم که چنین چیزی در زندگی روزمره‌مان روی دهد. جهانی که می‌شناسیم از حرکت باز ایستاده است، تمامی کشورها درهای خود را بسته‌اند و بسیاری از ما در آپارتمان‌هایمان حبس شده‌ایم (اما کسانی که توانایی بهره بردن از این اقدام حداقلی پیشگیرانه را ندارند چه؟) و در انتظار آینده‌ای نامعلوم هستیم، آینده‌ای که در آن حتی اگر بیشترمان هم زنده بمانیم بحران اقتصادی عظیمی انتظارمان را می‌کشد... این بدان معناست که واکنش ما به این موضوع نیز باید شامل صورت بخشیدن به ناممکن باشد، یعنی چیزی که در چارچوب نظم فعلی جهان ناممکن به نظر می‌رسد. ناممکن روی داده، جهان‌مان متوقف شده است و برای آن‌که مانع وقوع بدترین [سناریو] که نمی‌دانیم چیست شویم، باید دست به ناممکن بزنیم


#اسلاوی_ژیژک



نسل دوم نوه‌هاش جمع شدن براش گردو می‌شکونن. فسنجون در راهه و سوز برف میاد. سوزهای دیگه هم داره بی‌صدا میاد که سالها بعد حس میشه. این مراسم گردو شکستن رو تقدیم میکنم به بیست‌وهفتم هر ماه و همچنین عالیجناب اردشیر زاهدی که امروز درخت شد.


اسلاوی ژیژکممدتاجیکمدرسه عکاسیراوی‌فوتوز
Founder-Creator of:www.raviphotos.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید