عالیجناب سدمجید، که درود تمام حضرات پاکان نثارش باشه،
اهل تعارف و بگیرو ببند نیست. میگه داداش زیر صدتا اگر فرمونت میزنه باس بالانس بشی. میگم خودم؟ میگه منظورم چرخهای ماشینه. میپرسه: ممد! چرا دور و بر ما همش جنگه؟ واسه چی اینهمه بحران داریم و سال 2021 هنوز واسه قیمت تخممرغ هیئت دولت جلسه میکنه؟ ما چرا اینقد باید گرفتار باشیم؟ این ... کشا (منظور معظمله البته رژیم اشغالگر قدسه) از جون ما چی میخوان و مدام هی سوال سوال ... میگم داداش منو با گوگل اشتباه گرفتیا! من یه عکاس درپیتام که اومده برای ننهاش خرید کنه گیر تو افتاده، همین. میگه مارو گرفتی یا خودتو؟ واسه ما زیر و رو نکش حاجی!
خلاصه تا بیام به خودم بجمبم، از جنگ چالدران تا همین نیم ساعت پیش، تمام مواضع رسمی و غیر رسمی رژیم اشغالگر و دستنشاندههای مسلطاش رو به زور از حلقومم کشید بیرون.
دست آخر هم گفت به جون ممد اگر پول بگیرم، مجید بمیره قابل نداره، به ابولفص (زن داییم دندون نداره ض آخر ابولفضل رو نمیگه) اگر بذارم کارت بکشی، حالا که اصرار میکنی شد ... تومن. ناموس بیخیال شو و مهمون باش. راه افتادم سمت خرید پنیر و گردوی امسال که مامان سخت منتظره براش. فکرم درگیر سدمجیده و رژیم اشغالگر و پولی که داره ذیل این خیمهشببازی ازین منطقه درو میشه...