آیا شهوت انگیزترین قسمت یک تن جایی نیست که جامه در آن جا می درد؟
در عرصه ی انحراف (که قلمرو لذت متنی است) هیچ "ناحیه ی شهوت زا"یی وجود ندارد ( هر چند که این تعبیر ابلهانه است ) همچنان که روان کاوی به درستی بیان کرده، با "در بین بودگی" است که شهوت پدید می آید: در بین بودگی ِ درخشش ِ پوست در میان ِ دو تکه لباس ( شلوار و بلوز ) ، بین ِ دو لبه ( پیراهن ِ یقه باز ، دست کش و آستین ) ؛ همین بارقه است که می فریبد و اغوا می کند ، یا : به نمایش گذاشتن ِ یک پیدایی-ناپیدایی.
یک پـرده برداری تدریجی، اشتیاق شدید ما به دانستن، وادارمان می کند که برخی بندها را جا انداخته با شتاب از آنها بگذریم تا هر چه سریعتر به بخش های پر کشش تر ماجرا برسیم.
لذت متن، لذتی از سنخ عریان نمایی جسمی یا تعلیق روایی نـیـسـت. در این مورد نه چاکی هست نه لبه ایی، یک پرده برداری تدریجی، همه هیجان به امید دیدن اندام جنسی ( رویـای بچه مدرسه یی ها ) یا با خبر شدن از پایان داستان ( ارضای رمان خوان ها ) ختم می شود.
...ما نخستین خوانندگان نیستیم -هرگز نبوده ایم. چه بسیار و بارها که متن را، پیش از ما، بدون ما و برای ما، بد خوانده اند: حال، هیچ خوانشی باکره نیست- هرگز نبوده است- خواندن روسپی گری است، اما بکارت متن را چه کسی می تواند منکر شود؟
# رولان_بارت
#لذت_متن