بلوغ UX در سازمان
یکی از چالشهای کلیدی پیش روی تیم های طراحی UX و متخصصان UX، آموزش و متقاعد کردن ذینفعان یک سازمان در مورد نقش حیاتی طراحی تجربه کاربر در موفقیت سازمان است.
چه یک برند جهانی باشد، چه شرکت خصوصی، چه سازمان دولتی، یک استارتاپ ، و ختی یک کسب و کار فروشگاهی خیلی کوچک، تجربه کاربر عامل اساسی است که موفقیت محصولات، خدمات شما و در نهایت خود برند را تعیین می کند.
از حفظ مشتریان فعلی گرفته تا جذب کاربران جدید، کاهش نرخ ریزش تا افزایش نرخ تبدیل، بهبود شهرت و وفاداری به برند - UX نقش مهمی در نحوه تجارت سازمان شما دارد.
بنابراین مهم است که درک کنید سازمان شما از نظر پذیرش UX در چه جایگاهی قرار دارد.
سطح بلوغ UX تمایل و توانایی سازمان را برای در نظر گرفتن و گنجاندن طراحی UX در عملکرد خود می سنجد.
شرکت در این مرحله نسبت به تجربه کاربری بی تفاوت است یا فکر می کند به آن نیاز ندارد.
تجربه کاربری ناشناخته است یا به ندرت در این سازمان ها اعمال می شود. این میتواند از استارتآپها تا سازمانهای مستقر با گردشهای کاری قدیمی که کاربر محور نیستند، متغیر باشد.
در این سطح ممکن است دانش کمی در مورد تجربه کاربر یا برخی ایده های نیمه دل وجود داشته باشد که هرگز منجر به تلاش نمی شود. در برخی موارد، این سازمانها حتی ممکن است نسبت به عملکرد UX خصومت نشان دهند.
اگر در این سطح هستید، توصیه می کنیم راهنمای مبتدی برای طراحی کاربر محور را بررسی کنید.
سازمان در این مرحله ممکن است کمی احساس UX نشان دهد و گهگاه در فعالیتهای تجربه کاربر شرکت کند. تجربه کاربر به عنوان یک استراتژی در نظر گرفته نمی شود و در طراحی و توسعه محصول گنجانده نمی شود. UX کمترین اولویت را دارد. هنوز به عنوان یک رشته رسمی در نظر گرفته نمی شود و هیچ نقش، فرآیند یا بودجه اختصاصی برای تجربه کاربر وجود ندارد.
در این مرحله، در اکثر شرکتها، فعالیتهای مبتنی بر تجربه کاربر تنها در یک یا دو بخش اتفاق میافتد. بقیه سازمان هنوز از آن غافل هستند و هنوز در سطح 1 بلوغ UX هستند.
یک شرکت در این مرحله از تجربه کاربری و اهمیت آن در محصول یا خدمات خود آگاه می شود. ممکن است مدیریت تصمیم بگیرد که یک متخصص UX یا یک آژانس UX استخدام کند. اما آنها هنوز اهمیت داشتن یک تیم UX اختصاصی یا در نظر گرفتن UX را در تصمیم گیری درک نمی کنند.
در این مرحله، شرکت تلاش بسیار کمی برای UX انجام می دهد. ناسازگار است و UX هنوز به عنوان یک خط مشی سازمانی شناسایی نشده است. و در واقع در فرآیند اصلی توسعه محصول وجود ندارد .
هیچ سیستم تعریف شده یا فرآیند تجربه کاربری گسترده ای وجود ندارد. برخی از ذینفعان ممکن است از UX و اهمیت آن دفاع کنند.
ولی درصورتی که زمان به فرآیند UX میرسد برخی گروه ها UX را بی معنی و باعث زمانبر شدن زمان ارائه محصول میدانند .
در این مرحله شرکت نقش UX را در موفقیت خود تشخیص می دهد. اکنون آنها یک تیم اختصاصی UX و بودجه اختصاص داده شده برای آن دارند. در این مرحله، ایده UX در تمام بخش ها گسترش می یابد و رهبری UX را در تصمیم گیری در نظر می گیرد.آزمایشگاه UX وجود دارد .
تحقیقات کاربر در طول مراحل طراحی و توسعه در چرخه عمر محصول انجام می شود. بخش هایی مانند بازاریابی، فروش، خدمات مشتری و غیره نیز در فرآیند UX دخیل هستند.
بودجه اختصاصی مورد استفاده برای UX نیازمند توضیحات بهتری برای مدیریت ارشد است. تیم باید بتواند از فرآیند UX با KPI و داده ها دفاع کند نه صرفاً شهود و تجربه.
و KPI توسط سیستم مانیتورینگ مشاهده و آنالیز میشود .
این سطح که هدف هر سازمانی برای رسیدن به آن است، اطمینان حاصل می کند که UX در هر فرآیندی که انجام می دهد در هم تنیده شده است.
این در نهایت به آنها کمک می کند تا به اهداف تجاری خود دست یابند. UX اکنون بخشی از استراتژی است و بر تمام جنبه های تجارت - توسعه، فروش، بازاریابی، عملیات و خدمات مشتری تأثیر می گذارد.
اکثر تیم ها در سازمان فعالیت های مرتبط با تجربه کاربر را به شیوه ای کارآمد انجام می دهند. این شرکت اکنون برای ایجاد نوآوری در زمینه روش ها و فرآیندهای UX سرمایه گذاری می کند.
و یک تیم رهبری UX و نمایندگان اجرایی آن در هر تیم وجود دارند .
تجربه کاربری اکنون بخشی از فرهنگ است. کل سازمان - از مدیریت ارشد گرفته تا کارآموز، همه در مورد طراحی کاربر محور کاملاً آگاه هستند.
این سازمان اکنون تجربه کاربر را در هر جنبه ای از عملکرد خود، از بالاترین سطح استراتژی گرفته تا کوچکترین تصمیمات محصول، در نظر می گیرد. آنها حتی سعی می کنند تغییر و نوآوری را در استانداردهای صنعت وارد کنند.
این شرکت ها برای هدایت سرمایه گذاری های جدید و هدف قرار دادن بازارهای جدید به تحقیقات کاربران متکی هستند.
یک سازمان در این مرحله به بلوغ تجربه کاربر نهایی دست یافته است، اما برای حفظ موقعیت برای مدت طولانی تلاش می کند.
موانعی مانند اهداف متضاد یا سیاست های داخلی و غیره ظاهر می شوند که منجر به کاهش بلوغ UX می شود.
برخی از سازمانها در این سطح به دلیل مقیاسپذیری، ادغام، تغییر در رهبری، تغییر فرهنگ و در نهایت به پایینتر شدن سطح بلوغ UX در طول زمان، تمرکز خود را روی رویکرد کاربر محور خود از دست میدهند.
درک بلوغ UX سازمان مهم است. این به شناسایی نقاط قوت و ضعف آن، در دفاع و پاداش دادن به آنچه به خوبی انجام شده است کمک می کند. این درک همچنین به شناسایی و بهبود مناطقی که مطابق با استانداردها نیستند کمک خواهد کرد.
سازمان باید تلاش های مستمری را برای پیشرفت به سطح بعدی بلوغ UX انجام دهد. بالا رفتن از نردبان بلوغ UX یک فرآیند کند است و امکان رد شدن از سطوح یا جهش به سطوح بالاتر وجود ندارد.
هر شرکتی، حتی آنهایی که سطح بلوغ UX بالایی دارند، باید خود را در ارزیابی خود مشارکت دهند تا سطح بلوغ UX خود را درک کنند تا بهبودها را ایجاد کنند و بهترین تجربه را به طور مداوم به کاربران خود ارائه دهند.