ویرگول
ورودثبت نام
نشر مردمنگار Mardomnegar Publication
نشر مردمنگار Mardomnegar Publicationنشر مردمنگار از سال ۱۴۰۲ در حوزۀ علوم انسانی، ادبیات و هنر فعالیت خود را آغاز کرده است.
نشر مردمنگار Mardomnegar Publication
نشر مردمنگار Mardomnegar Publication
خواندن ۶ دقیقه·۲ ماه پیش

پرفورمنسی از گلایه‌های كارگری

نگاهی به نمایشنامه «گله‌های كارگری از چرخ ستمگری»
نسیم خلیلی (داستان‌نویس و پژوهشگر تاریخ)
روزنامۀ اعتماد

اندوه را با تئاتر درمان كردن، رنج را از گُرده بر زمین فكندن با تماشای نمایش، ولو برای لحظاتی كوتاه، تنها در آن زمانی كه آدم‌ها در تلالو تابیده بر صحنه اجرا، دیالوگ می‌گویند و بدین‌وسیله از زمختی تنهایی و بی‌همدردبودگی رها شدن، رهیافتی است كه در زندان و آسایشگاه و گفتمان‌های مشابه، وقتی كه انسان بیش از هر زمان و مكان دیگری در جهان تنها و اندوهگین مانده، به عنوان تجربه‌ای شریف و ویژه آزموده شده و نمونه‌های جهانی و وطنی متعددی هم دارد و متاخرترینش شاید نمایش گرم و نوآورانه‌ای باشد كه با رویكردی مستند در زندان زنان و به همت یك مددكار اجتماعی جوان و خوش‌فكر كه عاشق تئاتر هم هست - سروناز احمدی - اجرا شده و متن و حاشیه‌های جذاب و تأمل‌برانگیزش تحت عنوان «گله‌های كارگری از چرخ ستمگری» - كه عنوان نمایش هم هست - در قالب كتاب و به همت نشر مردم‌نگار، منتشر و به بازار كتاب آمده است از این رو كه خواندن این نمایشنامه، «می‌تواند مواجهه با نمونه تلاش برای آفرینش هنر تجربی در زندان زنان باشد كه به تجربه زیسته اقشار مختلف در مناسبات كار می‌پردازد.»

روایتی كه با مقدمه مفید ناشر كه ناظر بر تاریخچه‌ای كوتاه درباره تئاتر در زندان است، شروع می‌شود؛ مقدمه‌ای مشحون از نكات شورانگیزی درباره این شكل از اجرای تئاتر و مثلا اشاره شده است كه یك بار در انتظار گودوی بكت، در زندان و با نابازیگرهای زندانی اجرا شده و «نقل می‌شود كه وقتی بكت خبردار شده زندانی‌ها قبل از اجرای نمایش، به جای بازی كردن فرار كرده‌اند، گفته است: «این بهترین پایان برای نمایش در انتظار گودو است.»

بعدتر نویسنده از پیش‌زمینه‌های ایده نوشتن و اجرای نمایشنامه‌اش حرف می‌زند كه خود گویای تكاپوی شورمندانه او در قالب نقش مددكار-هنرمند است؛ دغدغه اجرای نمایشی به مناسبت روز كارگر در میان زندانیانی كه اغلب كارگرپیشه بوده‌اند و اكنون با رنجی مشترك زیر سقف محبس به اندوه خویش، گذشته و زخم‌های بشكفته بر دست‌ها و جان‌هایشان می‌اندیشند. نویسنده اشاره می‌كند كه بروشور معرفی نمایشنامه عباس‌آقا كارگر ایران‌ناسیونال، كه سال‌ها پیش از سوی سعید سلطانپور به صحنه رفته است، جرقه نوشتن متنی مشابه با  الهام از مشقات و رنج‌های زندانیان بند زنان می‌شود. مقدمات نوشتن دیالوگ‌ها شاید از جذاب‌ترین تكه‌های كتاب باشد وقتی كه نویسنده به عنوان مددكار اجتماعی، با كاغذ و قلمی در بند راه می‌افتد و از هم‌بندی‌ها سوال می‌كند كه كجاها كار كرده‌اند و چه كارهایی كرده‌اند تا به یك دسته‌بندی برسد، یك دسته‌بندی كه نشان می‌دهد باید دنبال جمع‌آوری دغدغه‌ها و مشقات كدام مشاغل باشد تا بتواند دیالوگ‌های گلایه‌ور كارگران روایتش را بنویسد، از فریلنسر بگیر تا كارگر خط مونتاژ و روزنامه‌نگار.  حالا نوبت آن بوده است كه نابازیگرها را فرا بخواند درحالی كه آنها قرار بود با گفت‌وگو درباره مصایبی كه در محیط‌های كارگری تجربه كرده‌اند، خود آفرینندگان دیالوگ‌هایشان باشند. برای نوشتن این دیالوگ‌های مستند، نابازیگرهای زندانی باید به این چهار سوال پاسخ می‌دادند: «چه سختی‌هایی را در كارتان تجربه كرده‌اید؟‌ چه مقاومت‌های فردی و جمعی‌ای را در محیط كار شاهد بوده‌اید؟‌ خیال كنید كه قدرت انجام هر كاری را دارید، چه تغییراتی در كارتان ایجاد می‌كردید؟ و حالا به واقعیت برگردید؛ راه ایجاد این تغییرات چیست؟» چنانچه پیداست نویسنده در این كوشش‌ها، بیش از آنكه نویسنده باشد همچنان دارد نقش اصلی خودش را در زندگی بازی می‌كند: او یك مددكار اجتماعی است كه می‌خواهد با شنیدن رنج‌ها و واگویه‌های زندانیان، به آنها برای رسیدن به خودشناسی و تلاش برای تغییر كمك كند و حاصل كوشش‌هایش را به روی صحنه ببرد آن‌هم در قالب یك نمایش موزیكال كه با شعرهای تخته‌حوضی با مضامین كارگری درواقع هم می‌خواهد بر تاثیرگذاری روایت بیفزاید و هم تلخی آن را بگیرد. كبری، زنی هفتاد ساله، كه در زندان كُبی صدایش می‌كنند و خانه‌دار است، با نوشتن چهار صفحه رنجنامه از كار خانگی، اشك بر چشمان نویسنده می‌آورد و انگیزه‌بخش اصلی روایتگری می‌شود؛ فكرش را بكنید كُبی كه سال‌ها توی خانه آشپزی می‌كرد و اندوه بر گُرده داشت و معلوم نیست به كدام بزه روی آورد و به زندان افتاد، خالق اصلی یك روایت نمایشی می‌شود آن‌هم فقط با واگویی صادقانه دردها و درددل‌هایش. بقیه نابازیگرها هم هر كدام در جایگاه كارگرهایی رنج‌دیده شروع می‌كنند مثل كُبی به حرف زدن از مرارت‌هایشان در محیط‌های كاری و نویسنده هم عصاره حرف‌هایشان را تبدیل به دیالوگ‌هایی شسته و رُفته می‌كند تا بخوانند و اگر خواستند باز فی‌البداهه تغییرش بدهند و در جمع تماشاچیانی كه مثل خودشانند، بخوانند. حالا سروناز می‌خواهد از نقش مددكار بیرون بیاید و رخت هنرمند نویسنده تئاتر را به تن كند از همین رو به دنبال یك بستر هنری خوب می‌گردد و توی وقت‌های هواخوری آن‌قدر فكر می‌كند تا ایده تازه می‌شكفد: «مطربی دادگاهی راه می‌اندازد. نابازیگرها به عنوان شاكی از سختی‌های كارشان می‌گویند. سپس از شاكی‌ها پرسیده می‌شود چه حكمی می‌خواهند و خواسته‌شان چیست بعد هم از تماشاگرها خواسته می‌شود برای نابازیگرها شهادت بدهند.»  و به این ترتیب است كه می‌توانی در ذهنت یك پرفورمنس تمام‌عیار را در محیط زندان تجسم كنی و حین خواندن این نمایشنامه ضمن آنكه با رنج‌های تاریخمند و تكرارشونده حیات كارگرپیشگی مواجهی، صدای ترانه‌های روحوضی را كه گاه روزآمد شده‌اند، بشنوی كه همچنان بخش مهمی از همان ویژگی پرفورمنس‌بودگی نمایش است از این رو كه تماشاگران ازسوی مطرب برای همخوانی یا ترانه‌ها، با جدیت فراوانی تشویق می‌شوند.

نقش‌آفرینان روایت تقریبا زیادند اما از این رو كه دیالوگ‌های آنها درددل‌وار است و مخصوصا تماشاچیان خاصش كاملا با مضمونش همذات/همزادپنداری می‌كنند این فراوانی دل‌آزار نمی‌شود، خانه‌دار و كارگر خط مونتاژ و كارمند و نیروی سازمان مردم‌نهاد و معلم و مهندس و رزروكلاب و دستفروش و نیروی نت‌ورك و كارگر كارگاه زندان و روزنامه‌نگار، یكی‌یكی در قالب دیالوگ‌هایی بعضا به طنزآكنده با مطرب، از مصایب كار در محیط‌های كاری خودشان و استثمار كارفرمایانشان پرده برمی‌دارند و در این میان مواجهه با مشكلات بعضی‌هایشان مثلا نیروی سازمان مردم‌نهاد بسیار تكان‌دهنده است از این رو كه محتوایی ضدكلیشه دارد؛ چگونه ممكن است كسی كه نهاد خیریه دارد خود با كاركنانش راه ستمگری پیشه كند؟

نكته بدیع دیگر آن است كه نویسنده با مهر و سخاوت در پایان روایتش با ارایه ایده‌هایی برای اجرا در جاهای دیگر تلاش می‌كند همان پویایی شورانگیزی را كه در نابازیگرها و تماشاچیان زندان ایجاده كرده است در قلب و جان مخاطبان تئاتری روایتش هم برانگیزد  و در پایان هم شما را به تماشای بروشور انگیزه‌بخشش، بروشور نمایشنامه عباس آقا كارگر ایران‌ناسیونال می‌برد كه برگه‌های دستنویس و نقاشی‌های حماسی كارگری با مشت‌های گره‌كرده و آكتورهای نمایش و عكس‌های دالبردار سیاه و سفید نوستالژیك سنجاق شده به چیزی شبیه روزنامه‌دیواری‌اند و این همه راستی كه مثل یك سفر تاریخی است از رنج كارگرپیشگی در امروز تا به گذشته، تا به یاد بیاوری كه برای كارگران، جهان و زندگی تا بوده همین بوده است.

منتشر شده در روزنامۀ اعتماد، شمارۀ ۶۱۵۳، پنج‌شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴

نمایشپرفورمنسزندان اوین
۲
۰
نشر مردمنگار Mardomnegar Publication
نشر مردمنگار Mardomnegar Publication
نشر مردمنگار از سال ۱۴۰۲ در حوزۀ علوم انسانی، ادبیات و هنر فعالیت خود را آغاز کرده است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید