مارتک لند
مارتک لند
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

دلایل خوب برای احساس‌های بد

دلایل خوب برای احساس‌های بد
دلایل خوب برای احساس‌های بد


تصور کنید قرارست در یک آزمون شغلی یا رانندگی یا هر آزمون مهم دیگری شرکت کنید. صبح روز آزمون، احساس عجیبی دارید؛ دست‌هاتان کمی می‌لرزد و ممکن است بیشتر از روزهای معمول احتیاج به خالی کردن روده‌هاتان داشته باشید. بعضاً ممکن است کمی نیز دچار تهوع شوید. چه‌بسا از خودتان بپرسید آیا دیگران هم قبل از آزمون حال مشابهی را تجربه می‌کنند؟ چه نامی می‌توان بر این حالت گذاشت؟ اضطراب؟ ترس؟ نگرانی؟ چه میزان از آن طبیعی است و چه زمان باید گفت از حد طبیعی خارج شده است؟

این پرسشی است که اغلب در خصوص انواع احساس‌های مختلف از خود می‌پرسیم: بی‌حوصلگی، کم‌اشتهایی، پرخوری، اضطراب،... هرکدام این‌ها تا کجا طبیعی است و چه زمانی مایه‌ی نگرانی؟ و پرسش مهم‌تر اینکه، اصولاً کارکرد احساساتی مانند خشم یا غم یا حسادت چیست؟

بارها شنیده‌ایم که می‌گویند انسان، مانند همه‌ی گونه‌های زیستی دیگر، موجودی است زاده‌ی پدیده‌ای به نام «تکامل». اما وقتی از تکامل انسان حرف می‌زنیم، از چه چیزی صحبت می‌کنیم؟ در تعریف واژه‌ی تکامل آمده است: «رو به کمال رفتن، به تدریج کامل شدن». در طول میلیون‌ها سال تاریخ تکامل انسان چه اتفاقی افتاده و چرا پس از گذشت مدت‌ها از حیات بشر بر روی این کره‌ی خاکی، هنوز بیماری‌ها و اختلالات روان دست از سر انسان برنداشته‌اند؟

معرفی کتاب دلایل خوب برای احساس‌های بد انتشارات پندارتابان
معرفی کتاب دلایل خوب برای احساس‌های بد انتشارات پندارتابان


در کتاب دلایل خوب برای احساس‌های بد، راندولف م. نسه، پژوهشگر و پزشکی که با عنوان بنیانگزار پزشکی و روانشناسی تکاملی نیز شناخته می‌شود، می‌کوشد به این پرسش پاسخ دهد. پاسخ اجمالی را شاید بتوان در این یک جمله خلاصه کرد: «هدف از تکامل زیستی، بقای ژن‌هاست، نه سعادت و شادی انسان.» یا آنطور که نسه خود در این کتاب می‌گوید: « من تصور کرده بودم تکامل، ما را برای تبدیل شدن به انسان‌هایی خوشحال، سلامت، مهربان و یاری‌رسان در اجتماع شکل داده است. افسوس که در حقیقت اینطور نیست. انتخاب طبیعی برای شادی ما پشیزی ارزش قائل نیست. در حساب و کتاب تکاملی، تنها چیزی که اهمیت دارد میزان موفقیت در تولیدمثل است.»

بنا بر این تعریف، احساساتی مانند غم، خشم، افسردگی، بی‌حوصلگی، پرخوری و ... نیز باید دارای کارکرد تکاملی باشند و بخت ژن‌ها را برای بقا افزایش دهند. در پزشکی عمومی، علائمی مانند درد و سرفه پاسخ‌هایی مفید در نظر گرفته می‌شوند که به وجود مشکلی اشاره دارند. بروزشان باعث می‌شود به دنبال دلیل بگردیم. اما در روانپزشکی، پدیده‌هایی مثل اضطراب و بی‌حوصلگی، خود به‌عنوان مشکل شناخته می‌شوند. بنابراین به جای گشتن به دنبال دلایل بروز اضطراب و بی‌حوصلگی، بسیاری متخصصان آنها را آسیب‌هایی ناشی از ذهن بیمار و تفکر مختل در نظر می‌گیرند. اشتباه گرفتن علائم بیماری با اصل مشکل، در سایر رشته‌های پزشکی نیز شایع است و به‌اصطلاح «توهم پزشک » نامیده می‌شود. در چنین مواردی، علائم به قدری دردناک، پریشان‌کننده و عاجزکننده‌اند که با مشکل اصلی اشتباه گرفته می‌شوند.

مشکل اینجاست حتی تصور اینکه احساس‌های منفی می‌توانند مفید باشند احمقانه به نظر می‌رسد، خصوصاً از نظر کسانی که با این احساس‌های منفی دست به گریبان‌اند. نکته‌ی کلیدی در این میان آن است که مفید بودن یا نبودن یک احساس کاملاً بستگی به موقعیت دارد. جایی که تهدید به خطر یا خسارت وجود داشته باشد، اضطراب و غم مفیدند، اما آرامش و شادی، بی‌فایده و حتی خطرناک. زمانی که فرصت‌هایی طلایی رخ می‌نمایند، میل، آرزو و اشتیاق مفیدند و غم و نگرانی، آسیب‌رسان. البته سود نصیب کسانی نخواهد شد که مدام مشوش، غمگین، یا سرخوش‌اند؛ کسانی از احساس‌های خود سود می‌برند که به هنگام تهدید به خسارت، مضطرب، بعد از خسارت دیدن، غمگین و با رخ نمودن موقعیتی برای موفقیت، شاد و مشتاق باشند.

نسه در کتاب خود با ارائه‌ی دلایلی نشان می‌دهد چرا این انگاره که احساس‌های گوناگون نیز ریشه و کارکرد تکاملی دارند می‌تواند صحیح باشد. مثلاً، اولین و مهم‌ترین دلیل آن است که علائمی مانند اضطراب و غم، همانطور که عرق کردن و سرفه کردن، تنها در افرادی خاص و به‌ندرت و به صورت پیش‌بینی‌ناپذیر اتفاق نمی‌افتند؛ این احساس‌ها پاسخ‌هایی هستند ثابت که تقریباً همه در صورت قرار گرفتن در شرایطی خاص آن‌ها را تجربه می‌کنند. همین دلیل به‌تنهایی می‌تواند مایه‌ی تسلی خاطر باشد، چراکه آنچه تحمل احساسات ناخوشایند را دشوار می‌کند، این تصورست که این احساسات تنها به ما و معدودی افراد بداقبال محدود می‌شود و حال‌آنکه همه‌ی انسان‌ها لاجرم و به واسطه‌ی ویژگی‌های تکاملی خود آن‌ها را تجربه می‌کنند. پس می‌توانیم آن‌ها را به‌عنوان جزئی جدایی‌ناپذیر از سرشت و زندگی انسان بپذیریم و به‌جای تلاش برای فرار از احساساتمان، یاد بگیریم با آن‌ها زندگی کنیم.

نسه همچنین خاطر نشان می‌کند نبود این احساسات می‌تواند برای انسان خطرناک باشد. نداشتن احساساتی مثل بی‌حوصلگی مانند آن است که وقتی به ذات‌الریه مبتلا می‌شویم نتوانیم سرفه کنیم. اگر ترس از ارتفاع نداشته باشید، بی‌شک احتمال سقوطتان بیشتر می‌شود.

و در آخر، برخی علائم برای ژن‌های فرد مفیدند، هرچند ممکن است برای خود فرد بهای گزافی داشته باشند. دو مرد را تصور کنید که یکی در صورت احساس خطر از طرف رقیب، به‌شدت احساس حسادت می‌کند و دیگری که واکنش خاصی ندارد. کدام‌یک فرزندان بیشتری خواهد داشت؟ نفر دوم احتمالاً زندگی شادتر و آرام‌تری خواهد داشت. اما در صورتی که شریکش باردار شود، در تمام دوران بارداری و شیردهی، شانس اینکه فرزندی به او بدهد را نخواهد داشت و بنابراین، چنین مردی احتمالاً فرزندان کمتری خواهد داشت. این در حالی است که مردان حسود، به همین دلایل، احتمالاً فرزندان بیشتری خواهند داشت، هرچند حسادت آنها برای هر دو طرف رابطه و برای کل اجتماع، ناخوشایند و آزارنده باشد. افسوس که احساس‌های ما برای سود رساندن به خود ما شکل نگرفته‌اند. آنها برای سود رساندن به ژن‌های ما تکامل یافته‌اند.

شاید با خودمان فکر کنیم سلطه‌ی ژن‌های خودخواه وحشتناک است و در ضمن، با عشق و احساس نوع‌دوستی بشر –چیزی که نمی‌توان منکر وجودش شد- نیز جور درنمی‌آید. اما نسه در کتاب خود چگونگی وجود این احساس‌ها علی‌رغم سلطه‌ی ژن‌های خودخواه را توضیح می‌دهد و نشان می‌دهد عشق و نوع‌دوستی، نه علی‌رغم سلطه‌ی ژن خودخواه، بلکه به دلیل آن در تکامل شکل گرفته است و همچنین برایمان توضیخ می‌دهد چرا علی‌رغم باور عمومی و توصیه‌های بسیاری از کتاب‌های خودیاری و توسعه‌ی فردی، استمرار ورزیدن و پافشاری کردن همیشه گزینه‌ی بهینه نیست.

شما می‌توانید برای سفارش کتاب دلایل خوب برای احساس‌های بد، ترجمه‌ی بنفشه شریفی‌خو، به سایت جیحون مراجعه کنید یا نسخه الکترونیک و صوتی کتاب را از پلتفرم‌های طاقچه، کتابراه و فیدیبو خریداری کنید.

بی پلاسخودیاریمعرفی کتاب
زندگی در داستان‌ و روایت‌ها?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید