سلام!
درباره چی بنویسم؟ با چه لحنی؟ محاوره یا رسمی؟ یا ترکیبی؟! پس علائم نگارشی چی؟ من که ویراستاری بلد نیستم! جوگرفتگی نیست؟ با ضعفِ تداوم چه کنم؟ چرا بازم خودم رو در چاهِ آغازهایِ ناتمام بندازم؟
چرا ... چه ... چطور ... چه ... چه ...
امشب انجامش میدم! حتی اگه هزار بار ول کردم. حتی اگه دیگه به قول و قرارهای خودم اطمینان نداشته باشم!
باشه اصلا از فردا ولش میکنم و دیگه نمینویسم... ولی الان؟ نیاز دارم که برای ۹۸۷۶۵۴۳۲۱۰مین بار به خودم اعتماد کنم. جای خالیِ اعتماد به خود، تمام زندگیم رو فرا گرفته.
از وقتی شروع کردم به نوشتن همین پست، بارها تلگرام چک کردم، پینترست لاگین کردم، توییتر چند نفر را چک کردم، مشغول فکر کردن به موضوعات مختلف و نامربوطی شدم، به دیوار زل زدم و دارم دست به هر کاری میزنم که خودم رو از یک عهدشکنیِ دیگه مصون نگه دارم!
اگر قول ندی، زیر قولت نمیزنی!
اگر شروع نکنی، اضطراب و زحمتِ به پایان رسوندن چیزی رو نداری!
اگر شبیه یک خزنده رفتار کنی، نمیخوری زمین! فکر دویدنم از سرت بیرون کن!
اگر ... اگر ... اگر ...
«اگرم خوردم زمین- باز میرم- سمتش- واسه صد و یکمین بار مری- به امیدی که این آخرین باره و من رد میشم- اگرم خوردم زمین باز میرم- سمتش- واسه صد و دومین بار مری- چون امید دارم این آخرین باره و من رد میشم ...»
گفتم اگه به جای انسان یک آهنگ بودم، این آهنگ میشدم ... قطعه «مری» از گروهه او و دوستانش!
اینجوری نمیشه ... باید متن کاملش رو توی یه پست دیگه بنویسم وگرنه حیفه. خیلی حیفه!
اوه! اولین پست تموم شد بالاخره! داره میره که منتشر بشه! یعنی شروع کردم دوباره؟!
یعنی ادامه خواهم داد؟ یعنی دیگه قرار نیست از خودم ناامید بشم؟ یعنی منم میتونم؟
بامداد دوشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۰