من همیشه خدا با نوشتن مشکل و هیچ وقت، هیچ وقت از زنگ انشا لذت نبردم. از اینکه ساعتها به صفحه خالی زُل بزنم و بعد از کلی زحمت چند جمله بنویسم که هیچ ربطی به هم نداشتن، متنفر بودم.
نوشتن برای من غول مرحله آخری بود که از ترس شکست، جرات روبهروشدن باهاش رو نداشتم.
انتخاب رشته بازاریابی و بعدها دیجیتال مارکتینگ باعث شد در مسیری قرار بگیرم که باید با ترسم ملاقات میکردم. برای موفقیت در فضای مجازی باید محتوا تولید کرد و هنوز هم "نوشتن " بخش مهمی از این محتواست. اما چطور؟ من که نویسنده نیستم! استعدادش رو ندارم، هنر نوشتم نمیدونم! بقیه چطور میتونن اینقدر خوب بنویسن؟
وقتی کتاب "همه نویسندهایم" نوشته آن هندلی رو به توصیه یکی از دوستام خوندم، دیدم تنها نیستم. من با این کتاب جواب خیلی از سوالاتم رو پیدا کردم. در بخشی از این کتاب اومده:
"ما را با این فکر گمراه کرده اند که نوشتن یک هنر است و تنها از دست معدود انسانهای مستعد و خوشاقبال بر میآید. راستش این بهانهای بیش نیست، توجیهی برای افراد تنبل، بیحال و بیانگیزه است. اما واقعیت این است که کلید نویسنده بهتری شدن در خود نوشتن است".
"خوب نوشتن را میتوان یاد گرفت به همان شیوهای که میتوان در مثلثات و جبر استاد شد. تفاوت میان قوی یا ضعیف شدن در ریاضیات به سختکوشی است. باید تلاش کرد، باید خیلی تلاش کرد خیلی بیشتر از آن که تا حال تلاش کردهاید، به همین سادگی. همین مساله در مورد نوشتن هم صدق میکند"
بعد از خواندن این کتاب نویسنده نشدم اما فهمیدم که نویسنده شدن رو مثل هر کاری دیگه ای می تونم یاد بگیرم. برای نویسنده شدن باید نوشت، باید هر روز نوشت، مثل همه عادتهای روزانه، باید به نوشتن عادت کرد. هیچ راه میانبری برای نویسنده شدن وجود نداره.
" نوشتن یک عادت است نه هنر"