Maryam_zia
Maryam_zia
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

١٠ سالِ ديگرِ من!

نوشته بود "١٠ سالِ ديگر خودتون رو چجور ميبينيد؟"

دلم ميخواد هزار تا پيش بينى واسه ١٠ سالِ ديگم بنويسم :)

تو يكيش عكاس شده باشم،

تو يكيش معلمِ شيمى،

حتى يجاهايى دلم ميخواد وسطِ طرح كردنِ سوالاى امتحانىِ مدرسه صداى گريه ى يه كوچولو مجبورم كنه با لبخند از وسطِ كارام بلند شم و برم سراغش :)) ،

بعد بغلش كنم، آرومش كنم؛

شايد حتى اونموقع ايران نباشم، مثلا دانشجوى فلان دانشگاهِ خارجى :)) ،

دلم يه نمايشگاهِ عكس ميخواد، با صداى خنده هاى بچه هاى كار،

حتى دلم دو تا ليوان چاىِ لب سوز وسطِ گرماى خردادِ دلبرونه ميخواد ، با يه گپ و گفتِ دو نفره ى گرم تر ، تو يه چارچوبِ تنگ با عطرِ بغلش،

دلم ميخواد ١٠ سالِ ديگه وقتى به پشتِ سرم نگاه ميكنم، ٣٠ سال زندگيه با ارزش رو ببينم ، ٣٠ سالِ رضايت بخش،

شايد هم ١٠ سالِ ديگه ،

تو آپارتمانِ نقلى و كوچيكم،

تنها نشسته باشم رو مبلِ بنفشِ خونم،

رو به ديوارى مملوء از عكسِ خواهر زاده و برادر و پدر و مادرم و عكس هايى از آدمايى كه نميشناسمشون ،

نگاهم به برگه هاىِ پروژه ى شركتى كه توش به عنوانِ شيميست كار ميكنم ،

و كنار دستم دوربينِ عكاسىِ قشنگم كه تو ثبتِ لحظه هاى قشنگم همراهيم كرده!


واقعا كى خبر داره ، شايد :)





١٠ سالِ ديگه ى خودتون رو با #پیش_بینی_آینده به اشتراك بزاريد برام :)

گاهى بايد قلم به دست،نوشت و نوشت و نوشت،شايد كمى آرام تر مُرديم،شـايد ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید