عوامل اجتماعی و طبیعی در هم می آمیزند و عصیان جمعی زنان را علیه مردان به امری بسیار بعید تبدیل می کنند. زنان وضعشان با دیگر طبقات فرودست آنچنان متفاوت است که اربابانشان چیزی بیش از خدمت صادقانه از آنان طلب می کنند. مردان فقط اطاعت زنان را طلب نمی کنند. بلکه خواهان عواطف و احساسات آنان نیز هستند.
همه مردان (بجز حیوان صفت ترین آنان) می خواهند زنان، آنان را نزدیک ترین کس خود بدانند؛ مردان برده ای می خواهند که نه با زور بلکه با رضا و رغبت به اسارت تن دهد؛ و برده صرف نمی خواهند، برده ای محبوب و دلخواه می طلبند. از همین رو هر چه از دستشان برآید می کنند تا ذهن زنان را به تصرف خود درآورند.
انقیاد زنان – نوشته جان استوارت میل – صفحه 22
همه زنان از نخستین سالهای عمر با این باور تربیت می شوند که شخصیت مطلوب آنها درست در تقابل با شخصیت مردان قرار دارد. آنان نباید از اراده خود پیروی کنند. بلکه باید تسلیم اراده دیگران باشند. اخلاقیات مرسوم به آنان می گوید وظیفه زن این است که برای دیگران زندگی کند و همراه از خودگذشتگی نشان دهد و همه وجودش را در محبت متجلی سازد و احساساتی گری رایج نیز بر همه اینها صحه می گذارد.
و هدف این محبت نیز باید کسی باشد که دیگران برای او تعیین می کنند. مردی که با او پیوند دارد و کودکانی که پیوندی اضافی و جدایی ناپذیر میان او و مرد ایجاد می کنند.
انقیاد زنان – نوشته جان استوارت میل – صفحه 23
سه مسئله را در روابط میان زن و مرد باید در نظر بگیریم:
اول؛ اینکه میان دو جنس مخالف کششی طبیعی وجود دارد؛
دوم اینکه زن کاملاً به شوهر خویش وابسته است، چنانکه هر امتیاز و دلخوشی که دارد یا هدیه شوهر اوست و یا به اراده شوهرش در اختیار اوست؛
و سوم اینکه هر آنچه زن در زندگی شخصی طلب می کند و نیز همه اهداف اجتماعی او، تنها از طریق مرد است که قابل دستیابی است.
حال اگر جذاب واقع شدن در نظر مردان به ستاره تعلیم و تربیت زنان تبدیل نشده باشد، بی شک معجزه ای اتفاق افتاده بود و مردان که برای سلطه بر زنان چنین ابزار نیرومندی در اختیار دارند، غریزه خودخواهیشان آنها را واداشته است که آن را برای انقیاد زنان به کار بندند؛ به این ترتیب که وانمود کنند اصولاً جذابیت زن در این است که تسلیم و سربه زیر باشند و از خود اراده ای نداشته باشند. و اختیار خود را یکسره در دستان توانمند یک مرد قرار دهد.
انقیاد زنان – نوشته جان استوارت میل – صفحه 23
سنت حتی اگر جهانشمول هم باشد، دال بر درستی آنچه که رواج دارد، نیست و نمی توانیم بر مبنای آن از اوضاع و احوال جانبداری کنیم. به همین ترتیب هم باید گفت که نباید زنان در انقیاد اجتماعی و سیاسی مردان قرار بگیرند.
در واقع سیر تاریخ و گرایش های موجود در جامعه ترقی خواه بشری، نه تنها از نظام نابرابری حقوق زن و مرد جانبداری نمی کنند، بلکه در مقابل آن موضعی سخت اختیار می کنند. به طوری که از سیر پیشرفت بشر، از گذشته تا به امروز، چنین بر می آید که بازمانده های دوران کهن با آینده بشریت ناسازگار است و باید از صحنه روزگار محو شود.
انقیاد زنان – نوشته جان استوارت میل- صفحه 24
گاهی میگویند سلطه مردان بر زنان با همه انواع سلطه ها متفاوت است، زیرا متکی بر زور نیست و زنان آن را داوطلبانه می پذیرند؛ زنان خود شکایتی از این وضع ندارند و رضایتشان را از آن نشان می دهند.
در پاسخ باید گفت زنان بسیاری از پذیرش این سلطه سرباز می زنند. آنهم از هنگامی که زنان توانسته اند احساسات و عقاید خود را با نوشته هایشان به دیگران بشناسانند و تعدادی زیادی از آنان اعتراض خود را به وضعیت اجتماعی تحمیل شده، اعلام کرده اند.
درخواست حق رای برای زنان هم نمونه دیگری از مطالبه زنان برای حضور در اجتماع و پس زدن رگه های سنتی انقیاد مردان بر زنان است. همچنین زنان هم می خواهند همچون مردان به تحصیل بپردازند. آنهم در همان رشته ها و با همان نظم و ترتیبی که مردان تحصیل می کنند. خواست زنان برای ورود به مشاغلی که تاکنون برایشان محدودیت داشت نیز دلیل دیگری بر پس زدن سنت های ارتجاعی برتری مرد بر زن است.
انقیاد زنان – نوشته جان استوارت میل- صفحه 20