مریم کوهی·۵ سال پیشامروز چه روزی است؟!امروز چه روزی است؟ما خود تمامی روزهاییم ای دوست!ما خود زندگیایم به تمامی ای یار!یکدیگر را دوست میداریم و زندگی میکنیمزندگی میکنیم و یکد…
مریم کوهی·۶ سال پیشوقتی قدرت شنیدن انتقاد و اعتراض رو نداری!نمیخوام نظرم رو به کسی تحمیل کنم،فقط میخواستم یه چیزی رو بگم که واقعیته؛شما در نظر بگیر یکی میاد و به خاطر رفتاری که باهاش داشتی اعتراض میکنه و شما هم قدرت شنیدن انتقاد رو نداری و سعی میکنی برای اینکه اون شخص رو در برابر بقیه منفور و کوچیک جلوه بدی،اون رو بخاطر قیافه،قد،مکان زندگی و چیزی از این قبیل که اون فرد دخالتی در انتخابش نداشته....
مریم کوهی·۶ سال پیشاین خانه صاحبش را گم کرده..!در زندگی اتفاقاتی میافتد که آدم را مات و مبهوت مینشاند سرجایش..البته بستگی به درجه و شدت اتفاق دارد..گاهی این اتفاق را چنان بزرگ میپنداری که احساس میکنی قلبت از کار افتاده است و برای اطمینان دستت را سمت چپ سینهات میگذاری تا ببینی آیا هنوز این ساعت،باطریاش کار میکند یا تیک تاک آن را میشنوی..؟!هرچ...
مریم کوهی·۶ سال پیشرابطهها هم میتونن تاریخ انقضا داشته باشن!تا حالا شده در کمد،کشو..یا کابینت رو باز کنی بعد ببینی یه خوراکی که خیلی دوسش داری داخلشه؟..خب بر می داری بازش میکنی یه تیکه رو که میخوری میبینی مزه بد یا کهنگی میده(اون مزه ای که دوست داری نبود)،رو جعبه رو که نگاه میکنی میبینی مال خیلی وقت پیشه..تاریخ انقضاش خیلی وقته که گذشته.. بعضی از رابطهها و احساسات گذشته هم همینجورین..دوست دا...
مریم کوهی·۶ سال پیشخاطرات دختری با دغدغههای معمولیبه منظره پشت پنجره اتاقم خیره شدم..نسیم خنکی میاد و صورتم رو لمس میکنه،انگار از موضوعی که تو دلم هست با خبره و حالا دست نوازشش رو روی صورتم میکشه..صدای مادرم و زن داداشم رو میشنوم که درمورد موضوعی باهم مشتاقانه حرف میزنن و از اینکه اینطوری باهم حرف میزنن خوشحالم کاش همیشه همینجوری بمونن..صدای در زدن میاد..مادرم و هدی کوچولو پشت در بودن...