( سفر بازاریابی محتوایی من ) اولین پستی هست که داخل ویرگول منتشر میکنم و قرار هست به صورت مستمر وبلاگ هایی را داخل این وب سایت منتشر کنم.
خیلی از افراد مثل من بودند و هستند و در حال یادگیری این مسیر جذاب با غرق شدن در کلمات و واژه ها هستند. اما این غرق شدن با آن غرق شدن داخل آب متفاوت است و باعث کشف گنج هایی در اقیانوس محتوا می شود. اقیانوس محتوا علاقمندان خود را جذب و سپس در خود غرق میکند. این غرق شدن تمام فرد را در بر میگیرد و شروع جدید از فصل زندگی را با محتوا توام میکند.
اگر به پنج سال پیش و اوایل دوران دبیرستان خود برگردم، خاطرات عجیبی در ذهن من مجسم می شوند. خاطراتی که در آن زمان جز معضلات هر هفته من در زنگ انشا بود. هر هفته یک انشا با موضوعات متفاوت تمام ذهن من را در خود درگیر می کرد. معلم انشا من در پایه دهم خود را جز سخت گیر ترین معلم ها نشان می داد و همیشه سعی بر این باور داشت که هر کسی نمی تواند از او نمره خوبی بگیرد. نمیدانم تمام توصیفات او از نوشته ها من بود که اعتماد به نفس پایینی در آن درس داشتم و هیچ وقت منتظر نمره بالایی در آن درس نبودم. من دانش آموز رشته تجربی و جز شاگرد های اول کلاس بودم. ضعف در رشته انشا در پایان ترم ها معدل من را بسیار پایین می آورد و گاهی به این باور رسیده بودم که توانایی کمی در نوشتن و بیان حرف ها یا احساسات خود به صورت متن دارم. شاید عجیب باشد اما زنگ و درس انشا جز بلک لیست های من شده بود و هیچ اهمیتی دیگر برایم نداشت.
این داستان ۵ سال گذشت و در جایی که فکرش را نمیکردم مسیر من با محتوا و نوشتن یکی شد. همهی این مسیر با وبلاگ نویسی در جهت بهبود فرایند های سئویی سایت آغاز شد. هیج چیزی از محتوا و درون مایه های آن نمیدانستم. فقط میدانستم که مجبورم شروع کنم و این بار در فضای جدید از ضعف های خود به عنوان نقطه قوت استفاده کنم. این دفعه فرصتی بود که رابطه ی دوستانه خود را با کلمات شروع کردم و برای موتور جستجو و مخاطب های فضای دیجیتال این فعالیت ها انجام می شد.در آن زمان هیچ چیزی از مخاطب و محتوا نمی دانستم و فقط در حال نوشتن موضوعاتی بودم.
هیچ وقت فکرش را نمیکردم که وبلاگ ها و محتوایی که از درون و ذهن خود تولید میکنم، بخواهد پیشرفت بزرگی را در فرایند سئویی برندی تاثیرات خود را نشان بدهد. شاید برای بعضی ها جز کم اهمیت ترین موضوع ها باشد اما آن روز جز اولین دستاورد های کوچک من در حوزه تولید محتوا بود. آن روز پیوند عجیبی با کلمات پیدا کردم و آن ها دوستان پنهان من در تمام قسمت های زندگی من شدند.
این سفر محتوا یک مبدا داشت و آغاز آن از زنگ انشا بود. اما این قطار محتوا هیچ کلماتی برای حرکت نداشت. من در آن زمان نتوانستم آن را به مقصد برسانم و به نقلی از سرویس های خدمات سفر آنلاین مانند اسنپ و تپسی مبدا خود از ایستگاهی جدید شروع کردم. بعد از آن با رسیدن به مقصد اول و چالش های توقف در آن مقصد دوم خود را انتخاب کردم و اکنون در حال حرکت به سمت آن هستم.
این داستان قسمتی از سفر من و کمی از چالش های این مسیر پر تکاپو است. این نوشته ها برای من تجربه چندین سال از مسیر رشد من هستند و خواستم جز اولین ها و شروع جدید در این صفحه باشد.
سپاسگزارم از زمانی که جهت خواندن این پست گذاشتید.