مریم شیدا
مریم شیدا
خواندن ۱۰ دقیقه·۵ سال پیش

کولیهای ایران یاهندیهای ساکن ایران

خصوصیات فردی و رفتار اجتماعی، آنان را به کاست‌های موجود در هند شبیه ساخته‌است.

تا سده هیجدهم کولی‌ها هم از لحاظ نژاد و هم از لحاظ زبانشان تا اندازه‌ای اسرارآمیز به نظر می‌رسیدند کولی‌هایی که از سرزمین هند به قسمت‌های جنوبی ایران از جمله شیراز و کرمان مهاجرت کرده بودند از نژادهای اسرارآمیز تر کولی‌ها بوده‌اند در اواسط سدهٔ هفتم کولی‌های مقیم ایران به دلیل هنجارشکنی و فساد اخلاقی‌های فراوان توسط بهرام گور و در بیابان‌های شیراز رها شدند این گروه در اطراف شیراز به نام باصری نیز معروفند و تا اواسط دوره قاجار منزوی و طرد شده بودن و مجدداً بدستور آقامحمدخان قاجار از زن‌های کولی‌ها برای شهوت و خوشگذرانی برای شاد نمودن مردم استفاده شداین حقیقت که عموماً گمان می‌رفت از مصر آمده‌اند (واژه gypsy انگلیسی تحریفی از کلمه Egyptian است) کافی بود تا زبان آن‌ها اسرارآمیز جلوه گر شود. اکنون روشن است که کولی‌ها (roma نام ملی و قومی است) از هند به صورت گروه گروه در پایان هزاره اول میلادی مهاجرت کرده‌اند.[نیازمند منبع] یکی از این گروه‌ها از طریق ایران به طرف آسیای صغیر، جنوب روسیه و کشورهای بالکان پیش رفته، تا در سده پانزدهم به اروپای غربی و در سده شانزدهم به بریتانیا رسیده‌است. ظاهراً گروه بعدی خط سیری جنوبی‌تر را یعنی از طریق ایران، سوریه، و مدیترانه به سوی آفریقا و شبه جزیره ایبری در پیش گرفته‌است. تا قرن بیستم گروه‌هایی از کولی‌ها با گرایش به نوعی زندگی کم و بیش چادرنشینی در همه کشورهای اروپایی و در بسیاری از بخش‌های دیگر جهان حضور داشتند؛ و زبان رُمانی، که اصلاً گونه‌ای ویژه از زبان هندو آریایی نو می‌باشد، اساساً با دو یا سه دوجین لهجه تشخیص داده می‌شوند.[۱] (romani people )مردم روما نام یک گروه قومی هندواروپایی از شاخه هندواریایی میباشد که در بالای هزارسال است که از ایالت های راجستان و پنجاب هند به اروپا مهاجرت کرده اند. آنها یک گروه عشایری بودند. اما در حال حاضر یکجانشین شده اند . آنها درگذشته به شغل هایی همچون اهنگری، مسگری ، طلاسازی،نوازندگی،تجارت اسب میپرداختند.آنها ربطی به کولیهای ایران ندارند .
به کولی ها لولی هم گفته می‌شود و ریشه آن نا معلوم است. اولین اشاره به این نام، مربوط به دورهٔ ساسانیان است؛ در این دوره بهرام گور دستور داد تا هزاران موسیقی‌دان را از هندوستان به ایران بیاورند. نام این نوازندگان هم به صورت کولی، کاولی یا کابلی (اشاره به این که از سمت کابل آمده‌اند) و هم به صورت لوری یا لولی آمده‌است و ریشهٔ تاریخی‌شان به دوران هخامنشیانبازمی‌گردد که در آن بسیاری از موسیقی‌دانان این تمدن در منطقهٔ هندوستان ساکن بودند.[۲]

این مردم در ایران به نام‌های «لولی» و «غربت» شناخته می‌شدند و امروزه در مناطق مختلف ایران با نام‌های متفاوت شناخته می‌شوند. امروز کولی‌ها در کشورهای اروپایی بدین گونه نامیده می‌شوند:

انگلیسی‌ها آن‌ها را «جیپسی»[پانویس ۱] می‌خوانند زیرا سابقاً می‌پنداشتند که این طایفه قبطیانی هستند که ازمصر آمده‌اند.فرانسوی‌ها کولی‌ها را «بوهمین»[پانویس ۲] می‌نامند زیرا سابقاً خیال می‌کردند که از اهالی بوهم هستند که به فرانسه وارد شده‌اند.هلندی‌ها آن‌ها را «هایدن»[پانویس ۳] به معنی کافر وبت‌پرست، آلمانی‌ها «زیگونر»،[پانویس ۴] اسپانیایی‌ها «خیتانوس»،[پانویس ۵] پرتقالی‌ها «سیگانا»،[پانویس ۶]ایتالیایی‌ها «زینگاری»[پانویس ۷] و «زینگوری»[پانویس ۸]می‌نامند.

romaنام کولی های اروپا است. که از اریاییان هند میباشند . وحدود هزارسال است که به اروپا مهاجرت کرده اند و هیچ ربطی به کولی های ایران ندارند.

پیشینه ریشه اصلی زبان کولی‌ها سنسکریت و برخی زبان‌های بومی هند همچون گویش بنگالی و گجراتی است که به مرور با زبان فارسی و گویش‌ها و لهجه‌های محلی ایران آمیخته شد. آنان هنوز هم در محاوره‌های درون قومی خود از همین زبان استفاده می‌کنند.

آنچه که منابع قدیمی بازگو می‌کنند چنین برمی آید که بهرام گور برای شاد داشتن مردم و اینکه آنان از رامشگران بی‌بهره نباشند چندین هزار تن رامشگر را از هند به ایران آورده‌است. تعداد این کولی‌ها را فردوسی دوازده هزار نفر، ثعالبی چهار هزار نفر و نظامی شش هزار نفر ذکر کرده‌است.

حمزهٔ اصفهانی این ماجرا را چنین بازگو می‌نماید: «بهرام گور فرمان داد که مردمان نیمی از روز را کار کنند و نیم دیگر را به آسایش و خوردن و خوش‌گذرانی بپردازند و بی‌خُنیاگران و کولیان شراب ننوشند. بدین سان خُنیاگران گران ارجدار شدند و مُزد هر دستی از آنان به صد درهم رسید. بهرام، روزی گروهی از مردم را دید که خوش‌گذرانی نمی‌کردند. گفت: مگر من شما را از پرهیزِ خوشدلی و پایکوبی بازنداشتم؟ آن مردم در پیش او به خاک افتاده و گفتند: رامشگران خواستیم به زیاده از سد درهم، ولی نیافتیم. فرمان داد تا دوات و خامه (قلم) و صحیفه آوردند و به پادشاه هند نامه نوشت و از وی رامشگران و خُنیاگران خواست. وی دوازده هزار تن فرستاد. بهرام آنان را به شهرها و پیرامون کشور خود بپراکند، و شمار آنان به تناسل بیشتر شد.

حمدالله مستوفی این داستان را این‌گونه می‌گوید: «در زمان بهرام کار مطربان بالا گرفت، چنان‌که مطربی روزی به صد درم قانع نمی‌شد. بهرام گور از هندوستان دو هزار لوطی جهت مطربی بیاورد و نسل ایشان هنوز در ایران مطربی کنند.»

فردوسی در اینباره می‌گوید که بهرام هر کدام از ایشان را گندم و گاو و خر داد تا کشاورزی کنند و تودهٔ مردم را رایگان رامشگری کنند؛ ولی آنان که اهل کار برزیگری نبودند، گندم و گاو را خوردند و تنها خر برایشان ماند و بهرام چون چنین دید، گفت که بار و بنه بر خر نهید و رود و بربط برگیرید و دوره‌گردی کنید و خوش باشید و تودهٔ مردم را نیز خوشدل نمایید. این تیره در شاهنامه و چند بن مایهٔ دیگر لولی یا نامیده شده‌اند و نیای مردمی به‌شمار می‌آیند که امروزه در ایران و سراسر جهان پراکنده‌اند.

در منابع دیگری آمده‌است که کولی‌ها در عهد ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی به ایران و بین‌النهرین آمدند. این کولی‌ها از حوالی رود سند سفلی، به طرف فرات یا دجلهآمدند و به محض این که مستقر شدند، به دزدی و راهزنی و قتل پرداختند و راه بصره و بغداد را بستند و قیمت خواربار، بالا رفت و مردم در فشار قرار گرفتند. خلفا ناچار بودند پیوسته سربازانی را برای سرکوبی آن‌ها بفرستند. سرداران مأمون از این مردم شکست خوردند و معتصم، سرلشکری عرب به نام عجیف را که مورد اعتمادش بود مأمور سرکوبی کولی‌ها کرد و بالاخره در سال ۲۲۰ ه‍.ق توانست راه‌های ارتباطی آن‌ها را ببندد و آن‌ها را وادار به تسلیم کند. مردم بغداد که از این پیروزی بسیار شاد شده بودند، با دیدن کولی‌ها که وادارشان کرده بودند با لباس‌های مخصوص خود در قایق‌هایی بنشینند و ساز بزنند و آواز بخوانند، شاهد انتقال آن‌ها به خانقین و سپس به مرزهای سوریه بودند. کولی‌ها هر جا رفتند گاومیش‌هایشان را هم بردند و می‌توان گفت که تکثیر گاومیش در خاور نزدیک و اروپا به دست کولی‌ها بوده‌است

در منابع تاریخی مربوط به دوره افشار نیز اطلاعاتی در اینباره وجود دارد

 تاریخ نادرشاهی از هنرمندانی سخن به میان می‌آورد که همراه با غنایم نادرشاه از هند آورده شدند. کتاب یادشده در اینباره می‌نویسد: «نادرشاه صد تن از خواجه‌سرایان، صد و سی نویسنده، هزار و دویست آهنگر، سیصد بنا، صد سنگتراش و دویست و بیست درودگر به قندهار فرستاد و نقشه شهر جهان‌آباد را برداشتند و برای سرگرمی سپاهیان چندین دسته از خنیاگران و نوازندگان و بازیگران را نیز از هند به ایران آوردند.»

پ ن :من به ژنتیک و نژادو این مسائل خیلی علاقه دارم  مدتها دنبال این بودم بفهمم چرا ما اقلیت حیاط داوود استان بوشهر به دشتیهای بوشهری که هشتاد درصد جمعیت استان بوشهر تشکیل میدن میگیم سیک یا سیک هندی و یه چیزی هم خوندم از قهرمانان شاهنامه که اسفندیار به رستم می گفته سیک
 بعدا فهمیدم مذهبی بوده سیک در هند که به علت اینکه میخواستن بکشنشون  کسایی که با مذهبشون مخالف بودن به ایران وجنوب ایران مهاجرت کردن .تا قبل ازانقلاب منطقه ما با دشتیا وصلت یعنی ازدواج نمیکردن  قبل ازانقلاب رفتن تحقیق کردن راجبشون و اشتباها گفتن دشتیا عربن .عرب نیستن هندین بعد ازانقلاب وضعیت بهتر شد اونا وارد اداره جات شدند قبل ازانقلاب میخواستن پسشون بزنن
 هندیا در جنوب ایران ساکن شدند سیستان هرمزگان فارس کرمان بوشهر و سنج ودمام رو هم اینا با خودشون آوردن ایران چیزای دیگه هم که شنیدم ازیک مینویی هرمزگانی که ما شیعه هایی بودیم که از ترس اینکه کشته بشیم فرار کردیم ایران .چیزی که وجود داره اینه که در دوره های مختلفی اومدن ایران و دربقیه شهرای ایران هم پراکنده شدند ازجمله استان مرکزی من اصلا کاری ندارم به این که بگم کولین کولین بدان یاهرچیز دیگه ای نه فقط مسئله اینه ما خالص نیستیم و این تصور که همه ما ازیک نژاد اصیل خالص فلان هستیم فانتزیهای ذهنیمونه هیچ نژاد خالصی وجود نداره خیلی ازاینها به کشور ای اروپاییم رفتن

واقعیت تلخه وقتی اینو میگم به کسایی که اعتقاد دارند دینشون انسانیته? فورا فوش بارونم میکنن که ما آریایی خالصیم بابامون هم کوروشه مگه هندی و عرب و افغان انسان نیستن فک میکنن فقط اروپایی ها انسانن و آسیایی پیف پیف بو میدن
خود اریا کلمه سانسکریته وهندیه خود هندیا میگن ما آریایی هستیم در کتابهای درسیشون آوردند که ما نژادمون اریاییه و میگن با ایرانیا عمو زاده هستیم البته به خیلی کشورها مهاجرت کردن در زمان قدیم نه فقط ایران .خود ایرانیا هم در زمان حمله اعراب به هند فرار کردن کشمیر خیلی ایرانی داره
  زبان اوستایی اینقدر شبیه سانسکریت بوده که بهشون میگن خواهر
یه نقشه ای آمریکا از ایران کشیده بود وجنوب ایرانو علامت زده بود نژاد دراوین هندین که البته راجبه بلوچ ها گفته شده دراوینن(خیلی به مسائل ژنتیک ونژاد ملتها دانشمندانی امریکایی ظاهرا علاقه دارند)


نمیدونم من چه نژادیم  فقط میدونم ما خالص نیستیم و مهمم نیست که عربیم هندیم یا افغان یا مغول یا هرچیز دیگه به قول زرین کوب نه شرقی نه غربی انسانی
خصوصیات رفتاریمونه که نشون میده اصالت داریم یا نه نه اینکه حتما فقط اگر آریایی باشی حتما جزو انسانهای با اصالت هستی و نمیدونم چرا فکر میکنن اگر کسی خلاف نظرشون بگه ما خالص نیستیم و با هندی یا عرب... قاطی شدیم قصد توهین داریم
چرا اگر بگیم مثلا با آلمانیا قاطی شدیم کسی توهین حسابش نمیکنه?




ایا تودانایی؟ من میدانم که نمیدانم اما تو نمیدانی که نمیدانی پس من چون میدانم که نمیدانم دانایم وتوچون نمیدانی که نمیدانی نادانی .... یک عدد وطن پرست واقعی بیزارم از ایل و تبار اهل فرار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید