چند وقت پیش که یه لایو از دکتر آقایی میدیدم یه مثال معرکه مربوط به پذیرش و بخشش زد که خیلی به دلم نشست و تونستم لمسش کنم.
میگفت خودمون رو بخاطر اشتباهاتمون ببخشیم چون تو مسیر تکاملیمون بودیم، هیچکس یه بچه کوچیک رو سرزنش نمیکنه که چرا سینه خیز میره هیچکس موقع چهاردستوپا رفتنش بهش نمیگه خاک بر سرت بی عرضه، پاشو عین آدم راه برو دیگه این مسخره بازیا چیه!
هممون میدونیم که حالت ایده آل و درستش اینه با صلابت بایسته و قدم های مستحکمی برداره:/ولی اینم میدونیم که روند رشد قدم به قدم و پله به پلس. هیچ بچه ای تا حالا نشده که یه شبه از رخت خواب نوزادیش بلند بشه و راه بره؛میدونیم باید یک روند تکاملی طی بشه. ولی چرا تو بزرگسالی یادمون میره!؟ چرا به خودمون و دیگران فرصت بی نقص نبودن، فرصت اشتباه کردن و ایده آل نبودن رو نمیدیم؟ چرا نمیزاریم آدما غلط باشن اره اصن غلط زندگی کنن! خودت تا حالا چند بار اشتباه رفتی، به بن بست خوردی تا یه چیزایی رو درک کردی یه درسایی رو یاد گرفتی؟ چرا نمیزاری آدما برن به اون در بسته بخورن تا درساشونو یاد بگیرن؟ جیلیز ویلیز میکنی که نه نرو در بستس تهش راهی نیست!
نه تو نمیتونی جلوشونو بگیری همونطوری که کسی نتونست جلوی تورو بگیره! نمیتونی قبل خوردن به اون در بسته اون درسی که باید بگیرن رو بهشون یاد بدی.
بچه تا برسه به اون نقطهی محکم ایستادن، تا پاهاش محکم بشه خیلی زمین میخوره. نمیشه جلوی زمین خوردناشو گرفت. میدونی درد همون زمین خوردناس که بهش می فهمونه باید تلاش کنه برای ایستادن، برای زمین نخوردن و محکم بودن.
به ادما اجازه بدیم مسیر تکاملیشون رو طی کنن، غلط زندگی کنن اره اصن زمین بخورن! دلت میسوزه؟ برای کسی که نمیخواد مگه میتونی کاری کنی؟ تا حالا نشده بخوای جلوی آسیب رسیدن به کسیو بگیری ولی نشده باشه؟ برات پیش نیمده بخوای زندگیو برای کسی گلستان کنی ولی اون اتفاقا با چنگ و دندون خودشو تو آتیش نگهداشته باشه!؟ بالا خونرو اجاره ندیم، فکر کنیم به اتفاقات و تجربیاتمون دیگه نه؟؟
بزار آدما سینه خیزشونو برن، چهار دست و پاشونو برن، زمینم بخورن، ایشالا به اون قامت راست و قدم های مستحکم هم میرسن.
اجازه بدیم که آدمها مسیر تکاملیشون رو طی کنن. چیزی که از نظر تو غلطه، اشتباهه، آسیبه! جزئی از مسیر تکاملیه یه آدم دیگس. بهش اجازه بده که غلط باشه و هر غلطیم که دلش میخواد بکنه!!! اون اومده که این غلطارو بکنه...!