مرضیه علامی
مرضیه علامی
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

مروری بر کتاب شجاعت از دبی فورد

چرا باید کتاب «شجاعت» را بخوانیم؟

وقتی نام کتابهای دبی فورد را می شنویم،میدانیم که قرار است سفری داشته باشیم به لایه های زیرین شخصیت خود!

کتاب شجاعت( چیره شدن بر ترس و برانگیختن اعتماد به نفس)، اثر دیگری از دبی فورد است که به شما کمک میکند تا کودک ترسوی درون خود را در آغوش بکشید و به سمت شجاعت و چیرگی بر ترس هایتان حرکت کنید.

دبی فورد اولین گام شجاعانه را خودش در قلم زدن این کتاب با خود افشایی از زندگی ترس بنیادش برداشته است چرا که از همان ابتدا بذر اعتماد و امنیت را در دل مخاطب می کارد تا با ایمان قوی تری به تغییر و اثرگذاری این کتاب آن را ورق بزند.او می گوید:« من در دهه ی ۲۰ سالگی اعتیاد،در دهه‌ی ۳۰سالگی طلاق و در دهه ی ۴۰سالگی با خیانتی تکان دهنده مبارزه کرده ام و پیروز شده ام.» حالا قرار است رمز رسیدن به مبارز درونی را مطابق با آنچه خودش زیسته است در سرتاسر این کتاب به ما آموزش بدهد.

محتوای اصلی کتاب

چگونه یک زندگی شجاعانه داشته باشیم ؟

بنابر آنچه در کتاب شجاعت می خوانیم«بیدار کردن مبارز شجاع درون » اصلی ترین موضوعی است که به شما کمک می کند تا با ترس هایتان رو به رو شوید. در واقع شما زمانی می توانید آن را بیدار کنید که به سخنرانی خودتان گوش بدهید.

دبی فورد معتقد است همه ی انسان ها از زمانی که متولد می شوند دروغ های زیادی درباره ی خودشان می شنوند و آنها را باور می کنند که اجازه نمی دهد خود واقعی شان را زندگی کنند اما آنچه که لازم دارید در شروع این کتاب با آن مواجه شوید،شجاعت پذیرش حقایق جدید و کنار گذاشتن باورهای دروغین است.دبی فورد می گوید:« اگر میخواهید در زندگی از خط معمولی بودن بگذرید،باید حاضر باشید برداشتی که از خود دارید را تغییر دهید.»

بگذارید با یک مثال ساده به شما کمک کنم درک عمیق تری از صحبت های نویسنده کتاب داشته باشید.تصور کنید بعد از چندین سال پدر و مادرتان اعتراف کنند که والدین حقیقی شما نیستند،شما در آن لحظه چه احساسی دارید؟ترس؟خشم؟غم؟تعجب؟یا...

شما حق انتخاب دارید که یا تسلیم یک دروغ شوید و به دنبال پدر و مادر اصیل خود نباشید چرا که ترسیده اید؛ یا پذیرش دروغین را کنار بزنید و به دنبال والدین اصلی خود بروید.این کتاب می خواهد از همین ابتدا شما بین ترس یا شجاعت دست به انتخاب بزنید.آیا حاضرید با خودواقعی تان رو به رو شوید و باورهای غلط را کنار بزنید؟

اگر انتخاب کرده اید این کتاب را بخوانید باید به شما بگویم مبارز شجاع درون تان را بیدار کرده اید.

گام به گام زیستن شجاعانه

ترس اصلی ترین مانع موفقیت و لذت بردن از زندگی است که ریشه در زخم های کودکی دارد.کتاب های دبی فورد مکمل خوبی برای جلسات روان درمانی و روانکاوی یا طرحواره درمانی می تواند باشد.زیرا ترس ها جزء پایین ترین و عمیق ترین لایه های شخصیت انسان ها هستند و به تنهایی با آگاهی پیدا کردن نمی توان آنها را حل کرد، اما می تواند به شما کمک کند آنها را ببینید،بپذیرید و متوجه شوید چگونه زمامدار امور زندگیتان هستند.

دبی فورد اقداماتی را برای رسیدن به مبارز شجاع درونی و زیستن آگاهانه در این کتاب به طور مفصل توضیح داده است که در اینجا به اختصار آنها را میخوانید:

  1. اولین کاری که بهتر است آن را انجام بدهید توجه به انتخاب‌ هایتان در هر روز است.لازم است از خود بپرسید آیا این انتخاب مرا مطمئن، ارزشمند یا نیرومند می کند؟ یا آنچه را آرزو دارم از من می رباید؟ آیا کاری که میخواهید انجام دهید بخاطر ترس از تایید نشدن یا ناراحت شدن دیگران است؟ آیا می ترسید شخص مورد علاقه ی خود را از دست بدهید؟ هنگامی که ترس ها را در پس انتخابهایتان دیدید، آنها را بپذیرید تا بتوانید برای حلشان اقدامی کنید.
  2. دبی فورد در گام دوم به اعتماد به نفس و اطمینان حقیقی به خود اشاره می کند. او می گوید:« وقتی صحبت از اعتماد به نفس می شود ما به اشتباه در بیرون وجود خود به دنبال آن می گردیم، مثلا به حساب بانکی خود یا نوع لباس پوشیدنمان توجه می کنیم، اما لازمه ی رسیدن به اطمینان حقیقی، خودشناسی و کشف این موضوع است که در تولد شما مقصودی بزرگ نهفته است. شما در تکامل هستی سهمی دارید و فقط بودنتان بخش باارزشی در این نظام است. پس خودتان را بی قید و شرط بپذیرید.
  3. گام سوم ایمان داشتن به وجود نیرویی در درون تان است که به شما کمک می کند پذیرای خطر باشید. هرکدام از ما یک مبارز شجاع درونی داریم اما توجه کردن به صدای او در ما ترس ایجاد می کند، چرا که ما داستانی دروغین درباره ی زندگیمان برای خودمان تعریف کرده تیم که هم اکنون تسلیم صداهای بیرونی هستیم و به محض شنیدن ندای درونی ترس ما باعث سرکوبی آن می شود و اجازه ی بیداری به او نمی دهد.
  4. در این مرحله دبی فورد از شما می خواهد برای رسیدن به شجاعت باور عمیق قلبی به خداوندی را پیدا کنید که در مسیر رشد و شکوفایی ما رویدادهایی برای درس یا عاملی جهت رسیدن به وجود برترمان تنظیم کرده است؛ پس اگر بدانید چالش ها و ترس ها فرصتی برای یادگیری و رشد است می توانیم شجاعانه با آنها رو به رو شویم.
  5. گام پنجم در این مسیر فرآیند تسلیم است،البته نه به معنای منفعل بودن یا از حرکت ایستادن!تصور کنید شما پدر یا مادر آزارگر و بیمار داشته اید که یک روز عاشق شما بوده اند و روز بعد مورد توهین و تحقیر آنها قرار می گرفته آید و هم اکنون در دام رابطه با همسری افتاده اید که بی ثبات است، کسی که یک روز عاشقتان است و مهر و محبت از کلامش می بارد و روز بعد حتی حاضر نیست پاسخ تلفنتان را بدهد! در چنین شرایطی شاید برای فرار از ترس و رو به رو نشدن با حقیقت مشغول کارهای به ظاهر سرگرم کننده بشوید،مثلا باشگاه بروید، تلویزیون تماشا کنید یا کتاب بخوانید! راه رسیدن به شجاعت در چنین موقعیتی تسلیم شدن در برابر دیدن حقیقت است. اینکه من والدین سمی داشته ام و اکنون در بزرگسالی ادامه ی چرخه ی معیوب کودکی ام را زندگی می کنم.پس حقیقت را با چشمانی باز ببینید و به دنبال راه حل و رویارویی با آن باشید.
  6. گام پنجم در این مسیر فرآیند تسلیم است،البته نه به معنای منفعل بودن یا از حرکت ایستادن!تصور کنید شما پدر یا مادر آزارگر و بیمار داشته اید که یک روز عاشق شما بوده اند و روز بعد مورد توهین و تحقیر آنها قرار می گرفته آید و هم اکنون در دام رابطه با همسری افتاده اید که بی ثبات است، کسی که یک روز عاشقتان است و مهر و محبت از کلامش می بارد و روز بعد حتی حاضر نیست پاسخ تلفنتان را بدهد! در چنین شرایطی شاید برای فرار از ترس و رو به رو نشدن با حقیقت مشغول کارهای به ظاهر سرگرم کننده بشوید،مثلا باشگاه بروید، تلویزیون تماشا کنید یا کتاب بخوانید! راه رسیدن به شجاعت در چنین موقعیتی تسلیم شدن در برابر دیدن حقیقت است. اینکه من والدین سمی داشته ام و اکنون در بزرگسالی ادامه ی چرخه ی معیوب کودکی ام را زندگی می کنم.پس حقیقت را با چشمانی باز ببینید و به دنبال راه حل و رویارویی با آن باشید.گام پنجم در این مسیر فرآیند تسلیم است،البته نه به معنای منفعل بودن یا از حرکت ایستادن!تصور کنید شما پدر یا مادر آزارگر و بیمار داشته اید که یک روز عاشق شما بوده اند و روز بعد مورد توهین و تحقیر آنها قرار می گرفته آید و هم اکنون در دام رابطه با همسری افتاده اید که بی ثبات است، کسی که یک روز عاشقتان است و مهر و محبت از کلامش می بارد و روز بعد حتی حاضر نیست پاسخ تلفنتان را بدهد! در چنین شرایطی شاید برای فرار از ترس و رو به رو نشدن با حقیقت مشغول کارهای به ظاهر سرگرم کننده بشوید،مثلا باشگاه بروید، تلویزیون تماشا کنید یا کتاب بخوانید! راه رسیدن به شجاعت در چنین موقعیتی تسلیم شدن در برابر دیدن حقیقت است. اینکه من والدین سمی داشته ام و اکنون در بزرگسالی ادامه ی چرخه ی معیوب کودکی ام را زندگی می کنم.پس حقیقت را با چشمانی باز ببینید و به دنبال راه حل و رویارویی با آن باشید.
  7. گام پنجم در این مسیر فرآیند تسلیم است،البته نه به معنای منفعل بودن یا از حرکت ایستادن!تصور کنید شما پدر یا مادر آزارگر و بیمار داشته اید که یک روز عاشق شما بوده اند و روز بعد مورد توهین و تحقیر آنها قرار می گرفته آید و هم اکنون در دام رابطه با همسری افتاده اید که بی ثبات است، کسی که یک روز عاشقتان است و مهر و محبت از کلامش می بارد و روز بعد حتی حاضر نیست پاسخ تلفنتان را بدهد! در چنین شرایطی شاید برای فرار از ترس و رو به رو نشدن با حقیقت مشغول کارهای به ظاهر سرگرم کننده بشوید،مثلا باشگاه بروید، تلویزیون تماشا کنید یا کتاب بخوانید! راه رسیدن به شجاعت در چنین موقعیتی تسلیم شدن در برابر دیدن حقیقت است. اینکه من والدین سمی داشته ام و اکنون در بزرگسالی ادامه ی چرخه ی معیوب کودکی ام را زندگی می کنم.پس حقیقت را با چشمانی باز ببینید و به دنبال راه حل و رویارویی با آن باشید.ححح

پدر مادروالدین سمیاعتماد نفسخلاصه کتاب
روانشناس و نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید