علیکسلام آقا...
"السلام علیک یا ابا عبدالله"
گوش فرا دهید،نوایی بس آشنا به گوش میرسد؛گویی صدای شیون آسمانیان و زمینیان است زنهار ؛ عرش و فرش میگریند .
گریه آسمان خدا ، به خون سرخ بدل شده است، ببار ای خونین دل ، ای آسمان ببار که زمین و زمینیان بس تشنه اند.
ترک ها ی لبان نینوا را گواه میگیرم.به عطش آتشین آن روز ، آری؛ عاشورا رامی گویم ، همان روزی که حسین اسمعیل شش ماهه اش را قربانی کرد تا اسلام را حیاتی دوباره بخشد.
مهر بود که فهمیدم مهر یعنی حسین .
روزی را به یاد دارم که مادر بزرگم مرا گفت: «خداوند هر که را دوست بدارد، مهر حسین را روانه ی قلب وی میکند. باز مهر بود که فهمیدم پروردگارم، چه قدر مرا دوست دارد.
به مهر حسین اندیشیدم و سینهی سوختهی اختش یادم آمد، بار دیگر اندیشیدم و این بار گوشهای خونین دختش در ذهنم تداعی گشت و باز اندیشیدم و فکرم در آتش خیمه هایشان سوخت.
به مهر حسین اندیشیدم و سینهی سوختهی اختش. یادم افتاد،باز اندیشیدم این بار گوشهای خونین دختش در ذهنم تداعی گشت و اندیشیدم و ذهنم در آتش خیمه هایشان سوخت.دختش در ذهنم تداعی گشت و اندیشیدم و ذهنم در آتش خیمه های
عشق حسین را در دل جوانکی دیدم که در شهادت در راه پروردگارش ، حلاوتی می دید که در حیات نمی دید.
عشق به حسین را،زمانی فهمیدم که برادری دستانش را طعام کرکسان گرداند، تا دست خالی با مشکی تهی تر که حتی جرعه ای آب هم در دل تیر خورده اش نداشت، به خیمه منتظران باز نگردد ، آن گاه که ، سرش را هم ...
و به این ها اندیشیدم و زیارت ها خواندم و اربعین ها گذشت و راه به پایان برد و آنگاه من بودم و شش گوشه و بوسه ی من بر خاک درگاهش...
عرض ارادتی به ساحت مقدس حضرت امام حسین«ع» به قلم: معصومه اثباتی
پ ن : وبلاگ من Masomehesbati.ir