به نام آن وجودی که وجودمان از وجودش شده موجود .....
مرا با آن خدایی حرف باشد
که جان در دست او ، بامن نباشد
به امید هزار و یک هزاران
بدان حرف و حدیث و نامه باشد
در این دریای بی حاصل چگونه
توان بودن اگر اویی نباشد
خدایی کز ترابی دون و پستش
من و تو ما و او دنیا بباشد
پدید آورده است و یک دمی را
درآن با یک نفس بر جان که باشد
مر او را من به یک خورشید دانم
گر او را، هرچه چون او را نباشد
که خورشید و همه نور و جهانش
به یک مویی چو نور او نباشد
گر از من گر ز دریا گر ز صحرا
بپرسی او که هست و کی بباشد
همی او تا ابد هست است حتی
گر اما «ما» و این دنیا نباشد
خداوندا ، ای مهربان ترین مهربانان برای هر لحظه از زندگی ، سپاس گزارم...
? سراینده: "معصومه اثباتی"
روز جمعه 1399/4/28 بماند در یادها...
این مطلب را هم اکنون در وبلاگ من ببینید.