صبح بعد از دوازده ساعت تلاش برای رها شدن از درد میگرن و خوردن قرص ژلوفن با دوزهای مختلف و اینکه آخرش کی خوابم برد؛ نمیدونم.. بیدار شدم.. توی سرم ی سبکی خاصی حس میکردم.. مثل ی حس آرامش بعد از ی طوفان سنگین.
تو خونه کاری جز شستن چند تیکه ظرف نداشتم.. ی صبحونه درست کردمو و ذهنم پر از فکرای مختلف در مورد پروژه ای که دارم روش کار میکنم.. دلم همش میگفت پاشو ی طرح جدید بزن اصلا بیخیال همه طرح هایی که دیدی شو.. از خودت بزن.. خلاصه طرحو زدم و همش تو فکر اینکه آیا این اون چیزی میشه که دکتر میخواد???
ولی زدم دیگه.. ۱ ظهر شد.. دلم ناهار بیرونو میخواست
الو دنیا سلام جانه خواهر گفتم اگه پایه ای ناهارو مهمون من بریم بیرون؟
نمیشه راستش با محمدم.. آهان اوکی عزیزم خوش باشین.
سلام پرستو در چه حالی؟
خوبم فدات، راستی معصوم داشتم بهت ز میزدم.. جانم بگو.. میتونی ۳۵۰ برام کارت به کارت کنی؟ ی چیزی خریدم نقد دارم ولی پولشو باید کارتی بدم..
آره عزیزم حتما.. ببخشین من همیشه مزاحمم
دیوونه این چه حرفیه.. رفاقت برای این وقتاست.
راستی پرستو ی چیزی خواستم بگم
گفتم اگه پایه ای ناهار مهمون من بریم بیرون.
ااا من خونه مادر بزرگمم ،چیتگرم.. آهان اوکی عزیزم
پس من الان برات پولو کارت به کارت میکنم.
فعلا
ااوووم ناهار بیرون تنهایی نمیچسبه.. خب پس چه کنم؟؟؟
برم ی تخم مرغ بزنم.. اوووه من ناهار داشتم نمیدونستم.. چه حس خوبی.?
ساعت ۲، الان چه کنم؟
اگه فردا دکتر طرحمو نپسنده چی؟؟؟
نکنه بگن دیگه تنوتاس نیا???
بابا توکل به خدا خدا بزرگه.
دوباره میزنم.. فکرای مثبت داشته باش..
معصوم فکر و خیال بسه الان دیگه میخوای برای خودت باشی..
خب چه کنم؟؟؟
فییییلم
آهان ادیسیوس فرمانروای ایساکو???
یا استیو جابز?
یوسف فراهااااانی چی؟
هرسه شون?
نه ☹
فقط
استیو جابز برای امروز.
بعد دو ساعت.
چقدر استیو جابز شبیه دکتر بود
و خانم هافمن (دستیار استیوجابز و بهترین دوست و همراه) شبیه خانم حسینیه
و منم شبیه اون osنویس استیو جابز که آخرین عکس کوسه رو به استیو جابز نشون داد
و استیو جابز تاییدش کرد، البته بعد از ۳۸ بار?
.
از دیدنش انرژی گرفتم
پس طرح پروژه من تا ۳۸ بار جا داره که عوضش کنم?
با سرحالیه کامل بعد فیلم بلند شدم
الو دنیا؟
شام مهمون من
اوکی تا ۵ و نیم حاضر باش میام دنبالت???
و این شد قصه امروز یکی از اعضای تنوتاس?