کتاب اقتصاد اشتراکی ترجمه مهدی دریایی و دکتر رضا رادفر است که برای اولین بار در ایران با مضمون اقتصاداشتراکی در انتشارات راه پرداخت بهتازگی منتشر شده است. این کتاب که توسط MIT منتشر شده است به تفاوت های میان اقتصاد اشتراکی، اقتصاد هدیه و اقتصاد بازار می پردازد و تعاریف دقیقی از آنها ارائه می کند. در ادامه بخشی از این کتاب را بخوانید.
آن چیزهایی که در زندگی اهمیت دارند، اشیا نیستند. سایر مردم هستند. روابط است. تجربه است.برایان چسکی؛ مدیرعامل ایربیاندبی
من در منهتن زندگی میکنم. ماشین ندارم که چندان هم غیرمعمول نیست. کمتر از یکچهارم ساکنان منهتن صاحب ماشین هستند، ولی در بعضی مواقع، من هم به ماشین نیاز پیدا میکنم و یافتن ماشین اجارهای مقرونبهصرفه در منهتن کار راحتی نیست. غالبا باید چند مایل تا محله کوئینز یا نیوجرسی سفر کنید تا بتوانید ماشینی پیدا کنید که اجاره روزانه آن کمتر از صد دلار باشد.
ضمنا، خیابانهای اطراف آپارتمان من با صدها و صدها ماشین پارکشده، اشغال شده است. از تویوتا کرولاهای دربوداغان قدیمیگرفته تا بیامدبلیوهای دلربا. (اگرچه تا به حال در این اطراف تسلا ندیدهام؛ ماشینی که واقعا دلم میخواهد روزی با آن رانندگی کنم.) زمانی که دخترم کلاس دوم بود، گاهی برای رساندن او به مدرسه دیر میکردم. در بسیاری از صبحهای سرد زمستان که سراسیمه سعی میکردم تاکسی بگیرم، همیشه با خودم فکر میکردم چقدر خوب میشد اگر میتوانستم یکی از این ماشینهای پارکشده را بیدرنگ قرض بگیرم، دخترم را به مدرسه برسانم و ماشین را شاید به همراه یک ۱۰ دلاری به جای خود برگردانم و یادداشتی روی داشبورد: «سپاسگزارم!»
امروزه شرکتی وجود دارد که به شما اجازه میدهد با گوشی تلفن همراه این کار را انجام دهید؛ ماشین پارکشده فرد دیگری را به مدت یک ساعت، فوری، به مبلغ حدودا ۱۰ دلار در ساعت قرض بگیرید. اسم این شرکت گتاروند است. (بهصورت خیلی اتفاقی در سال ۲۰۱۱ با گتاروند آشنا شدم که البته این آشنایی با صبح زود و پیدا کردن وسیله نقلیه برای مدرسه ارتباطی ندارد. در ادامه به این موضوع خواهم پرداخت.)
وقتی گزارش سالانه ترندهای اینترنت که در دسامبر ۲۰۱۲، توسط خانم ماری میکر تهیه شده بود را میخواندم، موضوع گتاروند و دیدگاهی که در مورد قرضگرفتن همتابههمتای ماشین در منهتن پهناور داشتم را به خاطر آوردم. میکر که بهعنوان تحلیلگر پیشگام تکنولوژی در دوره رشد سریع «داتکام»ها از اواخر دهه ۱۹۹۰ فعال بوده است، از سال ۱۹۹۵ این گزارش تاثیرگذار سالیانه را منتشر میکرد.
گزارش او بر این نکته تاکید داشت که چگونه امروزه همه چیزمان را، از تعاملاتمان با یکدیگر گرفته تا قرضدادنها را به شیوهای نوین بازنگری کردهایم؛ بهنحوی که موجب ظهور نسل جدیدی از جامعه به نام «دارایی کمحجم» شده است. میکر مدلهای شغلی دیجیتالمحور و تجربیات مصرفکنندگان را در دامنه بزرگی؛ از موضوعات مربوط به املاک و مستغلات و نیروی کارگری شرکتی گرفته تا بانکداری شخصی، مسافرت، تفریح و حملونقل را توصیف میکند که افول ساختارهای عصر صنعتی را سرعت میبخشند.
در اسلایدهای پاورپوینت او مجموعهای از تصاویر متضاد در کنار هم را میتوان مشاهده کرد که تفاوتهای شدید میان نسلهای بهاصطلاح دارایی حجیم و دارایی کمحجم را به تصویر کشیده است؛ تصویری از یک فرد مسن علاقهمند به صفحات قدیمی موسیقی و جعبههای نوار کاست قدیمی را در مقابل تصاویری از نرمافزارهای پخش موسیقی اسپاتیفای، پاندورا و آیتیونز؛ هتل بلندمرتبه راماداایندر برابر یک خانه درختی برای اجاره در پلتفرم همتابههمتا در ایربیانبی؛ کارمندان تماموقتی که گوش تا گوش در ردیفها و صفهای طولانی در حال کارند، در مقابل تصویری از بازارهای فریلنسری مبتنی بر اینترنت.
پیامی که اسلایدهای میکر منتقل میکرد، به اندازه کتابهای تصویری کودکان ساده و واضح بود؛ فلسفه مالکیت داراییها برای استفاده شخصی، دوره موسسات سنتی و فیزیکی، دوران ارز مقاوم در برابر نوسانات، شغل و حقوق دائمی در حال از بین رفتن بودند و در عوض دسترسی اشتراکی، تبادلات مجازی، پول دیجیتالی و نیروی کار انعطافپذیر تقاضا محور در حال ظهور بودند.
زمانی که اسلایدهای میکر را مرور میکردم، میدانستم که پیشبینی او از یک نسل «دارایی کمحجم» تنها بخشی از یک تغییر اقتصادی و اجتماعی دامنهدار است که قبلا به وقوع پیوسته است؛ تغییری اساسی به سمت روشهای جدید سازماندهی فعالیتهای اقتصادی در حال وقوع است که در قرن حاضر بهسرعت حکمفرما خواهد شد. دستهبندی رفتارها (و سازمانهای) که بسیاری از ما خوشبینانه آن را «اقتصاد اشتراکی» نام نهادهایم، نمونههایی ابتدایی از آیندهای هستند که در آن تبادلات همتابههمتا بهسرعت فراگیر شده و در مرکز این سرمایهداری، «جمعیت»، جایگزین شرکتها خواهد شد.
تغییرات بنیادین در حال وقوعاند. جملاتی شبیه به این در طول دو دهه اخیر بسیار معمولی و پیشپاافتاده شدهاند. ظاهرا مدیران اجرایی در برابر وقوع این تغییرات پیدرپی، بهویژه تغییراتی که توسط تکنولوژیهای دیجیتالی ایجاد شده است، بهنوعی سر تسلیم فرود آوردهاند. تغییرات بنیادین و برانداز، سلسلهکلماتی که شاید میتوانند در بیشتر مواقع قابلچشمپوشی باشند، قاصد فعالیتهای خلق ثروتی هستند که مخترعان سیلیکونولی بهطور فعال بهدنبال آنها هستند.
درباره نویسنده کتاب
آرون ساندار راجان استاد دانشگاه نیویورک و نویسنده کتاب اقتصاد اشتراکی است. او این کتاب را در سال ۲۰۱۶ به نگارش در آورده است و انتشارات دانشگاه امآیتی آن را منتشر کرده است.
همواره شاهد یک ریتم ثابت از سخنرانیهای تد بودهایم و ادعاهای بزرگی در مورد اینکه تکنولوژیهای دیجیتال، نقش کاتالیزوری برای وقوع تغییرات انقلابی دارند و اکسیر همه مشکلات بزرگ جهان هستند، شنیدهایم. بنابراین اگر برخی خوانندگان، ادعای من در مورد دگرگونیهای قریبالوقوع را همراه با بدبینی و شکاکیت ببینند، تعجب نخواهم کرد.
پس یک قدم به عقب برمیگردیم و با تعمق در نمونههای کوچک از این رفتارهای «جدید»، به درک اقتصاد اشتراکی میپردازیم. بسیاری از ما (تقریبا ۷۰ میلیون نفر از سال ۲۰۱۶) برای اسکان در شهر یا روستایی که برای چند روز از آن دیدن میکنیم، از طریق پلتفرم ایربیانبی در اتاق اضافه یک نفر دیگر ماندهایم یا کل خانه را اجاره کردهایم. بسیاری از افراد دیگر هم از طریق پلتفرمی که بر مبنای حق عضویت توسط خانم دبی واسکو با عنوان لاوهومسواپراهاندازی شده است، خانههای خود را معاوضه کردند که من در فوریه ۲۰۱۲، زمانی که اریکا سوالو از سایت مشایبل (کارآفرین حوزه تکنولوژی و یکی از دانشجویان سابق و مورد علاقهام در دانشگاه نیویورک) مقاله خود در مورد اقتصاد اشتراکی را در کلاس دوره لیسانس ارائه داد، با آن آشنا شدم.
میتوانید مسافتهای کوتاه را با استفاده از اپلیکیشنهایی مثل لیفت و اوبر سفر کنید، اینها پلتفرمهایی هستند که رانندههای صاحب ماشین و علاقهمند به رساندن افرادی که به ماشین نیاز دارند را به هم ارتباط میدهند. اگر تاکسی دربستی یا تاکسی درخواستی، مناسب سفر شما نبود، میتوانید با استفاده از اپلیکیشن دیدیکوادی در چین داخل اتوبوس صندلی بگیرید یا با استفاده از پلتفرم اولا در هند اتوریکشا بگیرید. قادر خواهید بود از طریق پلتفرمهای اجاره همتابههمتا گتاروند و تورو (ریلیرایدز سابق) در ایالات متحده، درایوی در فرانسه و آلمان، اسنپکار در هلند، ایزیکارکلابدر انگلستان و یوردرایوردر نیوزیلند، به ماشین افراد دیگر دستری پیدا کنید.
میتوانید از طریق پلتفرمهای غذاخوری اجتماعی، مثل ایتویت در بارسلونا، فیستلیدر نیویورک، یا ویزایت در پاریس که به افراد علاقهمند به آشپزی اجازه میدهند تا سایرین به خانه آنها سر زده و شام یا ناهارشان را با دیگران صرف کنند، سر میز یک نفر دیگر غذا بخورید. با داشتن دارایی نقدی ناچیز ۱۰۰ پوند میتوانید وامی با بهره ۲۰ پوند یا بیشتر را از طریق پلتفرم وامدهی همتابههمتای فاندینگسرکلبه کسبوکارهای کوچکی که دوست دارید قرض بدهید. میتوانید از طریق بازارهای کار هندی، تسکربیت و تامتک خدمات خود را بهعنوان یک نظافتچی منزل، تاسیسات کار، لولهکش، برقکار، یا نقاش عرضه کنید. (یا یک نفر فریلنسر استخدام کنید که چنین مهارتهایی را دارد.)
دریافت این خدمات بهصورت مستقیم از دیگران بسیار ساده است و معمولا فقط نصب یک اپلیکیشن و احراز هویت با دسترسی به حساب کاربری فیسبوکتان را شامل میشود. تبدیلشدن به یک تامینکننده ـ کسی که این خدمات اشتراکی را ارائه میدهد ـ نیز بسیار ساده است.
جول استاین، روزنامهنگار، در مقاله پر از نکته و جالب خود که در فوریه ۲۰۱۵ در مجله تایم با عنوان «حکایتهای اقتصاد اشتراکی» به نگارش درآورده است، از تجربیات خود بهعنوان تامینکننده خدمات در نقشهای متفاوت در اقتصاد اشتراکی میگوید. او توصیف میکند: «علاوه بر اجارهدادن حرفهای ماشین، فعالیت بهعنوان راننده تاکسی، رستوراندار و معاملهگر پایاپای هم شدم»، در ادامه نیز اشاره میکند که اگر مخالفتهای «همسر عزیزم کاساندرا» نبود، نگهدارنده سگ و هتلدار نیز میشدم.
اگر این فعالیتها ـ قرضگرفتن خانه کسی، سوار ماشین کسی شدن، قرضگرفتن ماشین، سهیمشدن در یک وعده غذا، وامگرفتن، کمک به تعمیرات خانه و… ـ برای شما چندان جدید به نظر نمیرسند، شاید بهدلیل این است که واقعا جدید نیستند. پس احتمالا نکته جدید در این است که این تبادلات از نوع «اقتصاد هدیه» نیست و پای پول در میان است. استفاده از عنوان خاص اشتراکی که استاین آن را تجربه کرد، بر این نکته تاکید دارد که در تمام این مثالها، اشتراک موضوع اصلی است؛ اشتراک فضا، ماشین، غذا، پول، زمان. هیچیک از این خدمات رایگان ارائه نمیشوند. اگر به شخصی خدمت ارائه میکنید، در ازای آن به شما پول پرداخت میکند. شما نیز به تامینکنندهای که چیزی را با شما به اشتراک میگذارد، پول پرداخت میکنید.
پس بیایید فرض را بر این قرار دهیم که تبادلات همتابههمتا یک موضوع جدید است. چه مدت اقتصاد جهان تحت سلطه شرکتهای بزرگ بوده است؟ چگونه توانستهایم شیوه سازماندهی فعالیتهای اقتصادی در طول تاریخ بشر و در این سالیان طولانی را توسعه دهیم؟ انقلاب صنعتی که بارقه ظهور تولید انبوه، توزیع انبوه و شرکتهای مدرن بود، تقریبا ۲۰۰ سال پیش آغاز شد. آلفرد چندلر، تاریخدان اقتصادی در بازگویی داستان سرمایهداری مدرن آمریکایی، با عنوان دست مرئی، تصویر واضحی را از اقتصاد ایالات متحده در آن دوران ترسیم میکند:
در سال ۱۷۹۰ هنوز تجار معمولی بر اقتصاد حکمرانی میکردند. در این اقتصاد، خانواده واحد تجاری پایه بود. عامترین این واحدها نیز مزرعه خانوادگی بودند. همان اندک میزان تولیدی که در بیرون از خانه انجام میشد، حاصل کار صنعتگران در کارگاههای کوچک بود. سمباسوارنر در آستانه انقلاب آمریکا در مورد فیلادلفیا مینویسد: «عنصر اصلی اقتصاد شهر، مغازههایی بودند که تکنفره اداره میشدند. بیشتر اهالی فیلادلفیا بهتنهایی و برخی با یک یا دو نفر نیروی کمکی کار میکردند.»
نگاهی اجمالی به تغییرات تدریجی در فعالیتهای اقتصادی نشان میدهد که پیش از انقلاب صنعتی، درصد قابل توجهی از تبادلات اقتصادی به روش همتابههمتا بوده که در دل جامعه و به شیوههای مختلفی با روابط اجتماعی درهمتنیده بود. اعتماد لازم برای انجام تبادلات اقتصادی اساسا از انواع متنوع پیوندهای اجتماعی سرچشمه میگرفت. بنابراین فعالیتهایی مانند میزبانی از بازدیدکنندگانی که به شهر میآیند، سهیمشدن غذا با بازدیدکنندگان، همسفری، یا قرضگرفتن پول از یک همنوع؛ فعالیتهای چندان جدیدی نیستند و پذیرفتن آن ساده است.
در کنار آن مشغولشدن به برخی از کارآفرینیهای اقتصادی خرد، خریدوفروش یا «ساخت» صنایعدستی بهعنوان تامینکننده مستقل هم اساسا موضوع جدیدی نیستند. در حقیقت، در آستانه قرن بیستم، نزدیک به نیمی از نیروی کار با حقوق و مزایا در ایالات متحده دارای شغل مستقل بودند. تا سال ۱۹۶۰ این رقم به کمتر از ۱۵ درصد رسید. (شکل ۰.۱ را ببینید.) همچنین احتمال اینکه این افراد دارای شغل مستقل تا قبل از سال ۱۹۹۰ بیش از نیمی از نیروی کار با حقوق و مزایا را تشکیل دهند، بسیار زیاد است.
یکی از دلایل این تغییر قابل توجه در طول چند دهه اول قرن بیستم در ترکیب نیروی کار، جدایی و دور شدن بسیار زیاد اقتصاد از کشاورزی (که در آن زمان، عمدتا توسط کشاورزان مستقل انجام میشد) و حرکت به سمت سایر سبکهای زندگی بود. اما حتی خارج از محدوده کشاورزی، در همان دوره، درصد نیروهای کار آمریکایی که دارای شغل مستقل (و به ثبت نرسیده) بودند، از نزدیک به ۳۰ درصد در سال ۱۹۰۰ تا حدود ۱۰ درصد در سال ۱۹۶۰ کاهش داشته و در ۵۰ سال بعدی، دورهای که طی آن شرکتهای بزرگ بر اقتصاد ایالات متحده حاکم بودند، تقریبا به همان میزان باقی ماند.
درباره برایان چسکی
برایان جوزف چسکی همبنیانگذار پلتفرم ایربیاندبی و میلیاردر آمریکایی است. وی در حال حاضر مدیرعامل این شرکت است. چسکی به عنوان یکی از ۱۰۰ چهره برجسته سال ۲۰۱۵ از سوی مجله تایم انتخاب شده است.
بنابراین نمیخواهم بگویم که عصر صنعتی یک پلک بر هم زدن در تاریخ بشر است، بلکه برعکس، منظورم این است که شیوه و شکلهای تبادلات، تجارت و استخدامهای مرتبط با اقتصاد اشتراکی جدید نیستند. به نظر میرسند تکنولوژیهای دیجیتال امروزی ما را به رفتارهای اشتراکی آشنای آن دوران، شغل مستقل و انواع تبادلات مبتنی بر جامعه که درگذشته وجود داشتند، برمیگردانند. این جنبه «کاملا جدید نبودن» هم از نظر ماهیت فعالیتها و هم شیوه کار، به این خاطر اهمیت دارد که این حالت بهبودیافته از یک موضوع آشنا، بسیار سریعتر مورد پذیرش گسترده قرار خواهد گرفت و تاثیرات اقتصادی بیشتری در مقایسه با خلق تجربیات مصرفی کاملا جدید یا الگوهای استخدامی نوین خواهد داشت.