مهدی دریایی، پژوهشگر تکنولوژی های نوین / ۲۴ ژانویه ۱۸۴۸ جیمز مارشال نجار اهل نیوجرسی؛ برای راهاندازی کارگاه چوببری در حاشیه نهر منشعب از رودخانه امریکن ریور مشغول بهکار است. اشیایی درخشان درون نهر زیر آفتاب دلنواز کالیفرنیا توجهش را جلب میکنند. نجار اشیا براق را درون کلاهش میریزد و با تعجب وارسی میکند. در حالیکه قلبش به تندی میزد فریاد می زند: «بچهها، طلا تو دستمه!!» همکاران او هم بلافاصله دست از کار میکشند و خود را درون نهر ساتر میاندازند تا برق طلا را با چشمان خود ببینند.
تا قبل از کشف جیمز مارشال؛ افسانههایی از وجود طلا در کالیفرنیا نقل میشد، اما جیمز بدون اینکه به دنبال طلا باشد ۱۲ تکه از آن را بهدست آورده بود. بدون شک برای او یک معجزه اتفاق افتاده بود. خبر به سرعت به مردم اطراف میرسد. هیجان بسیار عجیبی در منطقه به راه می افتد و معدنچیان و کارگران محلی در پی بخت خود بدنبال معدن طلا میآیند. هر یک تلاش میکنند تا سهم خود را از رودخانه بیرون بکشند اما این راز محلی هنگامی که در روزنامهها انعکاس پیدا میکند، علاقمندان جهانی را هم به وسوسه میاندازد. دهها هزار نفر از سرتاسر جهان؛ شیلی؛ پرو و حتی چین و با هر وسیلهای از درشکه تا کشتی در پی طلا آمده بودند!
آنها اداره مزارع و کسبوکارهای محلی خود را به همسرانشان میسپارند تا بخشی از دنیای مردانه جدید باشند. هزینههای ارزان مهاجرت؛ حتی جویندگان بیشتری را به سرزمین موعود ترغیب میکرد. در آنزمان دسترسی به کالیفرنیا کار آسانی نبود و همچنان غرب وحشی تداعی کننده طبیعتی رام نشدنی بود. اما اراده این مردم پرشور؛ شکست ناپذیر بود. تا سال ۱۸۴۹ نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر به رودخانه امریکن ریور و منطقهای که هم اکنون حومه ساکرامنتو است هجوم میآورند. این مردم تاریخساز که تب طلا را رقم زده بودند و همه زندگیشان را برای طلا رها کرده و به کالیفرنیا آمده بودند بعدها به خاطر سال ورودشان فورتی ناینرز (۴۹ers) لقب گرفتند. اگر چه این تنها واقعه هجوم برای طلا (گلد راش) و یا تب طلا در جهان نبود اما بدون شک یکی از مهمترین و تاریخ سازترین وقایع قرن ۱۹ بود.
جویندگان پیشگام به دلیل فراوانی طلا بر بستر رودخانه و با توجه به اینکه به تکنولوژی خاصی برای استخراج نیاز نداشتند، توانستند منفعت خوبی ببرند. رقبای بسیار کمی در بازار وجود داشت و ورود به صنعتی که هنوز به تولید انبوه نرسیده بود برای اولینها ثروت هنگفتی به هم زد. البته همه در این بازی خوششانس نبودند. عدهای از این مردم سختکوش موفق به استخراج طلا میشوند. تعدادی هم از راهی که آمدهاند برمی گردند. گروه بزرگی هم چیزی پیدا نمیکنند اما با خوشبینی به آینده؛ ادامه میدهند.
بخش دیگری هم که فرصت را مناسب میبینند به بازار بزرگی فکر میکنند که با افزایش حضور جویندگان برای آنها معدن طلا ساخته بود. بههمین دلیل فرصت را در ارائه خدمات به تازه واردان میبینند و شغلهای کم دردسر اما پولساز رستورانداری، هتلداری، فعالیتهای ارائه وام به جویندگان طلا و از این دست را انتخاب میکنند.
از ۱۸۵۰ با ورود مهاجران جدید و مشکلات کاهش درآمد استخراج توسط ماینرها به تکنولوژیهای حفاری جدید احساس نیاز شد و نیروی کار اندکاندک کنار گذاشته شدند و ماشین آلات آمدند. یک دوره طلایی استخراج به ارزش ۸۱ میلیون دلار در سال ۱۸۵۲ انجام شد اما این صنعت تا پنج سال بعد به آرامی رو به افول گذاشت. استخراج طلا موجب شد تا صنایع تأمین و توزیع و شبکههای ارتباطی میان شهرها هم آرامآرام توسعه پیدا کنند. این اتفاق کالیفرنیا را که زمانی یک دهکده کوچک مکزیکی با کمتر از ۱۰۰۰ نفر جمعیت بود به سیویکمین ایالت امریکایی تبدیل کرد.
این وقایع به ناگاه مرا به یاد بیتکوین میاندازد. شباهتهای غریبی میان تب بیتکوین و واقعه گلد راش وجود دارد. اگر نگاهی به جدول هش ریت بیتکوین بیاندازیم دو دوره طلایی را نشان میدهد. دوره اول از اوایل ۲۰۱۷ شروع میشود و تا اکتبر ۲۰۱۷ ادامه دارد که عدد ۵۴ میلیون تراهش را ثبت کرده است. موج دوم دسامبر ۲۰۱۸ شروع میشود و مارچ ۲۰۲۰ به ۱۲۲ میلیون نزدیک میشود. مشارکت ماینرها در دورانی کموزیاد شده است اما تقریباً هیچگاه معدن را راها نکردهاند. آنها با حضور خود همواره تلاش کردهاند تا شبکه را ایمن نگه دارند.
اگر بخواهیم منطقی و به دور از تعصب به بیتکوین نگاه کنیم باید این نمودار را با نمودار بررسی درآمد ماینرها هم مقایسه کنیم. بهترین سال درآمد ماینرها سال ۲۰۱۷ بوده است که در دسامبر همان سال به رکورد ۵۰ میلیون دلار در یک روز نیز میرسد.
حوالی جولای ۲۰۱۹ به بالاترین مقدار در یک روز ۲۶ میلیون دلار در روز میرسد که نشان از یک کاهش جدی دارد. این عدد فقط شامل پاداش بههمراه مبلغ تسویه تراکنش است و هزینههای نگهداری و انرژی در آن محاسبه نشده است. نمودار آدرسهای فعال بر روی شبکه بیتکوین هم نشان میدهد که ما در یک دوران طلایی بیتکوین بودهایم اما از ۲۰۱۷ تا کنون روندی نزولی داشتهایم. من فکر میکنم پدیده هاونینگ که در ۲۴ اردیبهشت اتفاق می افتد بدون شک پایان ماه عسل ۱۰ ساله بیتکوین است. از این پس بیتکوین خود را در میان چالشهای جدیدی میبیند که نیاز به نوآوری کامیونیتی دارد.
بهعنوان یک دوستدار تکنولوژی بیتکوین با نزدیکشدن به هاونینگ بیتکوین؛ این سؤال جدی این روزها برای من وجود دارد که آیا ما هم در یک دورهای شبیه گلد راش قرار گرفتهایم؟ اگر چه تکنولوژی رمزارزها یک تکنولوژی پیشرو و گرانبها است و ما در میانه اولین پذیرندگان آن قرار گرفتهایم اما آیا بیتکوین بهعنوان یک پیشگام تاثیرگذار و قابل احترام برای همه عصرها؛ دوران طلایی خود را طی نکرده است؟ آیا قیمتهای طلایی بیتکوین بهدلیل اقبال و توجه یکباره مردم به این تکنولوژی نبوده؟ شاید ما هم از نگاه آیندگان یک بیت راش (Bit Rush) را از سر گذراندهایم!
همانطور که گلد راش؛ کالیفرنیا را به یکی از پولسازترین ایالتها درجهان تبدیل کرده است و نیروی محرکه صنعت و نوآوری در قرن بیستم و مهمترین نوع آوریها در جهان شده است آیا بیتکوین نیز میتواند چنین نقشی برای اولین پذیرندگان بلاکچین ایفا کند؟
امروزه تکنولوژی بیتکوین همانند نسل دوم جویندگان طلا در رودخانه امریکن ریور نیاز به تکنولوژی گرانتری برای استخراج دارد. نیروی کار پرهزینهتر؛ انرژی بیشتر؛ معدن کوچکتر و…! بعضی از ما همانند جویندگان اولیه طلا خوشبینانه به تلاش برای کاوش ادامه میدهیم. عدهای هم رها میکنند و عدهای از ما هم راه آنهایی را پیش میگیریم که بازار جانبی تب طلا را مغتنم دیدهاند و به ارائه خدمات هتلی و ارائه وام به جویندگان پرداختند و برای خود معدن بزرگتری درست کردهاند. آیا بلاکچین همان بازاری نیست که به دنبالش هستیم؟
مهدی دریایی مترجم کتاب اقتصاد اشتراکی است که توسط راه پرداخت منتشر شده است.