یکی دو روزیه خیلی خلا اینستا رو حس میکنم. اینستا برای من یک منبع بود از مطالب با ارزش در حوزه های رشد شخصی و مدیریت و بیزنس و این قبیل مسائل.
اما حس کردم که این حجم اطلاعات و ورودی، سرباری اطلاعات هست یا همون اورلود. دلم تنگ شده برای اون محتوا های ناب. اون خودش یه نوع افراط بود و کلا حذف کردنش یه افراط دیگه.
شاید به همین خاطره که اصطلاحا بال بال میزنم برای یه جایگزین. چیزی که بتونه دوباره اون جریان اطلاعات ورودی رو تامین کنه. اما تجربه حذف اون هم جالب و مفید بود. وقتی دیگه خبری نیست از اون همه پیجی که هر کدوم به اصطلاح قلابی رو برای محتواهاشون آماده میکنن که شما رو طعمه قرار بدن و هر کدوم ذهن شما رو به سمت یه دنیای متفاوت میکشونه، فضای آروم تر و متنرکز تری داری برای تمرکز روی مسیر و داستان خودت.
همین یه دلیل و تجربه کافیه که از تصمیمم راضی باشم و بهتره که به دنبال یه جایگزین دیگه ای باشم.
فهمیدن موضوعات جدید و درک عمیق تر از مسائل از سرگرمی ها و لذت های زندگی منه که الان طی این مدت خودمو محروم کرده بودم چون قبلش اون تعادل بین علم و عمل رو رعایت نکردم و کارم شده بود، صرفا افزایش اطلاعات و اکشن پلنم متناسب با حجم داده های ورودی و دریافتی نبود.
طبیعتا همیشه بین علم و صنعت که همون علم و عمل هست، فاصله هست و این موضوع تو بحث رشد شخصی هم صادق هست و همیشه درک ما از اکشن پلن ما جلوتر هست ولی موضوع اینه که این فاصله نباید از یه حدی بیشتر بشه که اون وقت میشه مثل فاصله دانشگاه ها و صنعت ما. دانشگاه ها علم تولید میکنن اما تو صنعت اثری از اون نیست.
از همین بخش نوشتن خوشم میاد که عمیق میشی و چیزایی رو میبینی و درک میکنی که قبلا دقت نمی کردی. نوشتن و کتاب خوندن گرچه وقتگیر اما عمیق تر هم هستن و ارتباط عمیق تری رو شکل میدن. چیزی که دقیقا برعکسش رو تو فضای مجازی داریم و حتی سیاست های ابزارهایی مثل اینستاگرام روی بولد کردن محتواهای کوتاه و واکنش برانگیز هست یعنی هر چه کارای عجیب غریب تر کنی و بیشتر بتونی جلب توجه کنی، بیشتر بهت میدون میده.