بعد از دیدن سریال منحوس، زشت و مضخرف میدان سرخ و فحاشی ها و ناسزا گفتن های زیاد به خودم قول دادم دیگه هیچ سریال ایرانی ای رو نبینم و بیشتر از این ذهن، روح و جانم رو با این انکرالتصاویر آلوده نکنم. اما چه کسی هست که ندونه توبه گرگ چیه؟! (البته که من جغدم نه گرگ). فلذا شروع کردم به دیدن سریال جادوگر.
خلاصه این که نه تنها این قول به خود داده عملی نشد که یه چند تا سریال ایرانی دیگه رو هم این وسطا دیدیم که خب واقعا هرچی بودن به بدی این فاجعه بصری قرن بیست و یکم نبودن. از این چیزا که بگذریم میرسیم به این که سریال ایرانی دیدنمون قطع نشد که هیچ، یه تایم ثابتی رو هم واسش در نظر گرفتم که با فراغ بال بشینم به دیدن سریال های دیدنی ایرانی.
از اون جایی که توی دیدن سریال های ایرانی تنها چیزی که نمیخواد درگیرش کنی ذهن و مغزته منم دقیقا دیدن این سریال هارو گذاشتم واسه زمانی که مغز و هوشم سر جاش نیست. درسته ! یعنی زمانی که توی اتوبوسم. اونم نه وقتی که دارم میرم سر کار بلکه وقتی که دارم بعد از هشت ساعت کار مفید و با زحمت بسیار از سر کار برمیگردم خونه.:)
خلاصه این جوری شد که شروع کردم به دیدن سریال ایرانی جادوگر ساخته مسعود اطیابی (کارگردان فیلم های سینمایی ای مثل دینامیت و تگزاس) ? من مهدی عباس زاده ام (Mehdi Abbas Zadeh) و در ادامه میخوام با یه نقد و بررسی فیلم و سریال دیگه بیشتر در مورد سریال ایرانی جادوگر باهاتون حرف بزنم.
اگه بخوام خلاصه این سریال رو بهتون بگم پس دیگه چرا میخواین برین ببیین؟! اما در همین حد میگم که سریال جادوگر داستان دو نفر جاعل اسناده (جواد رضویان و احمد مهران فر) که پلیس میوفه دنبالشون و اینا هم سعی میکنن در برن و توی این فرار کردن میزنن توی یک جعل بزرگتر و با استفاده از جهل مردم یه تیم رمال گیری درست میکنن.
داستان سریال جادوگر این طوریه که از یه سری اتفاقات شانسی پشت سر هم درست شده و توی طول فیلم باید مدام به خودت این نکته رو یاد آوری کنی که ببین وقتی میری پیش رمال و اونم یه حرف هایی میزنه که درسته دقیقا همین کار رو میکنه.
در کل با این که این فیلم اون قدر که باید و شاید جذاب و باحال نباشه اما روی موضوع خوب، جالب و پند آموزی دست گذاشته و داستان فیلم تکراری نیست و میشه گفت یک ایده جدید رو به تصویر کشیده.
یکی دیگه از عواملی که باعث شد من دیدن سریال جادوگر رو ادامه بدم و هرچی جلوتر رفتیم این موضوع کمتر شد موسیقی ها و مناظر به کار رفته توی فیلم بود. توی قسمت های ابتدایی سریال جادوگر ما موسیقی بندری میشنیدیم، لهجه بندری رو گوش میدادیم و مناظر دریا و بندر رو میدیدم و حالش رو میبردیم.
یکی از نقد هایی که همیشه بابام هم به فیلم های ایرانی وارد میکنه اینه که واسه کم خرج در اومدن فیلم کل سریال رو توی یک اپارتمان فیلم برداری میکنن و همش تو خونن و از اون جایی که سریال های ایرانی نمیتونن به خاطر قوانین حکومت اسلامی خونه و خونواده رو درست و دقیق به تصویر بکشن و شامل سانسور های زیادی میشن معمولا خوب در نمیاد.
دیپلمات نوشت: پاراگراف بالا رو فقط به خاطر این نوشتم که نشون بدم نقد و بررسی فیلم توی خون ماست ? ?
همون طور که گفتم سریال جادوگر اون قدر سریال خوبی نبود که بخوام بهتون پیشنهاد بدم و ضعف های زیادی داشت که اون رو تبدیل به یک سریال ما قبل نقد و ما قبل بررسی میکنه و من به همین خاطر از غر هام سر این فیلم کم میکنم اما چیزی که خیلی به ذهنم رسید و واسه خودم تازگی داشت رو مینویسم.
داستان از این قراره که من همزمان با دیدن سریال جادوگر سریال ساوت پارک رو هم میدیدم. این سریال با این که تولید خیلی وقت سال پیشه (زمانی که من موهای پدربزرگمم سیاه بود) و قسمت های خیلی کوتاه تری از نظر زمانی داره (هر قسمت 20 دقیقه) اما هر قسمتش با داشتن یه موضوع اصلی چندین یا حداقل یه داستان فرعی هم داره که باعث میشد حوصله ادم سر نره اما یه سریالی مثل سریال جادوگر با داشتن 13 قسمت حدودا 50 دقیقه ای حتی یه موضوع اصلی جالب هم نداشت چه برسه داستان های فرعی و داشتن زیر لایه ها در فیلم نامه.
دیپلمات نوشت: یکی از نکاتی که توی سریال جادوگر واسم جالب و پند آموز بود این نکته بود که موقعی که کسی میخواد از ما اخاذی کنه بهتره که خود ما اون مدرک رو منتشر کنیم به جای این که به اون فرد اخاذ باج بدیم. چرا که معمولا این چرخه باج گیری تمومیت نداره و ما حتی اگه باج بدیم معلوم نیست که طرف دوباره سر و کلش با یه خواسته جدید پیدا نشه. علاوه براین که باعث میشه اون فرد تشویق هم بشه و بخواد از افراد دیگه ای هم باج گیری کنه.
یادی هم بکنیم از جادی نازنین:)
دو تا از کاراکترهای این سریال که واسه من خیلی جذاب بودن گیتی قاسمی و صحرا اسداللهی بودن. متین ستوده به خاطر لهجه و لبخندهای قشنگش و گیتی قاسمی به خاطر همون کاراکتر سارق و فضول بودنش که توی سریال آبی هم داشت.
دیپلمات نوشت: یکی از قشنگ ترین چیزهایی که احتملا به صورت ناخواسته کارگردان فیلم جادوگر اون رو به تصویر کشیده تصویریه که از روستا و ناخدای روستا ارائه میده.
روستایی که مردم دارن زندگیشون رو میکنن اما تا یکی میاد که بقیه فکر میکنن اون میخواد گند هاشون رو به بقیه بگه به هم میریزن اما به این نکته فکر کنین اگه کسی به قول معروف ریگی تو کفشش نبود باز هم اون فرد خارجی میتونست اون روستا یا جامعه رو به هم بریزه؟! حالا همین رو تعمیم بدین به کشور خودمون، مشکلات و کثافت کاری های مسئولین و نقش بیگانگان در اعتراض های اخیر.
دیپلمات نوشت: چند وقت پیش داشتم پادکست نردبان شکسته رو گوش میدادم از علی بندری نازنین در پادکست بی پلاس. یه جایی از کتاب نردبان شکسته نویسنده نکته ای رو میگه که به نظر من خیلی آشنا و درست اومد. کیت پین توی اون کتاب میگه وقتی توی یک جامعه نابرابری زیاد میشه مردم میرن سراغ این چیز ها و میل مردم به خرافات بیشتر میشه.
شاید یکی از دلائلی که توی کشور ما هم همیشه خرافات جایگاه خاص خودش رو داشته همین نابرابری در کنار کاتالیزوری به نام مذهب باشه.
اگه بخوایم یه نتیجه گیری کلی از این سریال داشته باشیم میرسیم به مبحث علم وشبه علم. منطق علم اینه که اگه شما 100 بار هم عدد 2 رو در 2 ضرب کنی همیشه و در همه حال جواب 4 میشه. اما توی مواردی مانند جادو و جنبل تا حدود زیادی این طوری نیست و هر دفعه یه نتیجه میده 2 ضرد در 2 ما.
حتی اگه توجه کرده باشید جادوگر سریال جادوگر (مندل خان) خودش توی وردش میگه جادو میکنم، جادوی پشه شاید بشه شاید نشه! یعنی هیچ علم و منطقی پشتش نیست! یکی دیگه از سریال هایی که تا الان دیدم و اون هم سعی کرده در حد یک داستان فرعی و با یک نگاه دیگه به همین پدیده خرافات و رمالی نقد وارد کنه سریال لفت اورزه (پیشنهاد میکنم اگه این سریال رو ندیدن حتما معرفی سریال لفت اورز رو ببینین و اگه مورد پسند بود شروع کنین به دیدن خود سریال)
راستی! نظر شما در مورد سریال جادوگر چی بود ؟! این فیلم رو دیدین ودوست داشتین یا این که ندیدینش کلا؟! نظرتون در مورد معرفی سریال چی بود ؟! واسم توی قسمت نظرها بنویسید و به این نوشته من امتیاز بدین! ممنون!