صعودهای زمستانی که نیاز به برف کوبی زیاد دارد، معمولا شخص سرقدم به صورت چرخشی تغییر میکند تا زحمت برفکوبی میان گروه تقسیم شود و از خسته شدن دو نفر هم جلوگیری شود؛ در کوچ پرندگان از یک نقطه به نقطهای دیگر هم ظاهرا پرنده ای که در نوک پیکان قرار دارد به صورت غریزی جایش را با سایر اعضای گروه تعویض میکنددقیقا همانند ماجرای برف کوبی در کوهنوردی.
در یک کسب و کاری که توسعه پیدا میکند و وارد یک مسیر پر فراز و نشیب میشود و شرایط کار پیچیده تر میگرددحضور حداقل یک یار کمکی مانع از خستگی صاحب کار میشود.
شاید به واسطهی علاقهی زیادی که به کوهنوردی دارم دائما کسب و کارم را به آن تشبیه میکنم. خیلی وقتها از مفاهیمکوهنوردی وام میگیرم و راحت میتوانم آنچه را که در ذهن دارم به زیان بیارم.
بیایید پخش عزیزی را یک فعالیت کوهنوردی در نظر بگیریم. در این فعالیت قرار است که یک خط الراس را با چندین قلهبزرگ و کوچک صعود کنیم. بیشتر به گشایش مسیر نیاز داریم و خیلی جاها به عنوان لیدر و سرقدم وارد کوهستانمیشویم. پیمایش مسیر به دلیل نداشتن پاکوب و خارج شدن از تِرک مسیر و دور شدن از قله، طاقت فرسا و نگران کنندهاست. در مسیر گاهی اوقات یک همنورد خوب به پستمان میخورد و تا قله ای همراهی مان میکند؛
گاهی اوقات به دلیل شیب زیاد به پایین سُر میخوریم، گاهی اوقات شرایط جوی و آب و هوا خراب میشود و ما بایدواکنش سریع و به موقع و درست نشان دهیم. گاهی اوقات یکی از همنوردهایمان خسته میشود.
من در کوهنوردی و کار و زندگی به یک چیز اعتقاد اساسی دارم کانسیستنسی، پایداری، پیوستگی، ثبات
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود