از ته دل از یانکی ها( تیم فوتبال ) متنفر بودم. آنقدر که اعتراف میکنم در اولین اعترافم پیش یک کشیش، گناهم آرزوی آسیب فیزیکی دیدن دیگران بود؛ یعنی برای چندین بازیکن یانکی های نیویورک آرزوی دست و پا و مچ شکسته کرده بودم...
دوریس کرنز گودوین
یک بازاندیشی از یک اتفاق شروع میشود. درست مثل یک تغییر که همیشه از یک حادثه شروع میشود. و باعث ساخت یک چرخه ی متفکرانه به اسم باز اندیشی میشود. منظورم این است که این حادثه ی باز اندیشی فقط یک بار در طول زندگی رخ نمیدهد بلکه بار ها و بار ها ما شاهد این اتفاق باید باشیم چون زندگی همیشه رو به جلو است تا به تکامل برسیم.
گاهی باز اندیشی میتواند نجات بخش ما از اعتماد به نفس کاذب باشد و ما را از قله ی حماقت پایین بیاورد. اگر در کاری و در عملی یا در حرفه ای مبتدی باشیم همیشه خیال میکنیم که از سطحی که باید باشیم بالاتریم و این گونه خود را فریب میدهیم و نمودار توانایی هایمان از تصوراتمان بسیار پایین تر میرود این همان اتفاقی است که برای مدیران اکثر شرکت ها رخ میدهد.
از طرفی گاهی در یک حرفه و فعالیت تخصص کافی را داریم ولی اعتماد به نفس بیان این توانایی را نداریم. به عبارت دیگر ما درگیر پرفکشنیسم میشویم و خیال میکنیم که باید در سطحی از دانش و آگاهی خاص و رویایی باشیم تا در میان آدم ها خودمان را جا دهیم. در این حالت سطح توانایی ما بسیار بالا تر از سطح تصورات ما است.
این مدل از باورها میتواند به زندگی ضربه وارد کند و هرچه سریعتر به فکر تعییر این باور ها و اندیشه ها باشیم راحت تر میتوانیم این کار راه انجام دهیم. البته نویسنده ی این کتاب باور دارد که افرادی که دچار سندروم متقلب هستند( سطح توانایی بالا تر از باور) اوضاع بهتری نسبت به سندروم تماشگر دارند. آنها میتوانند برای پیشرفت خود تلاش کنند چون همیشه باور دارند که باید بهتر باشند ولی اگر نظر من را به عنوان یک پرفکشنیسم بپرسید میگویم این سندروم هم برای خود دردسرهای کلافه کننده ای دارد.
این کتاب در 5 فصل ابتدایی خودش سعی میکند به تغییر طرز فکر و باور های کلیشه ای خودمان بپردازیم و از آن به بعد روش هایی برای تغییر افراد اطراف خودمان و اعضای گروه ها ارائه میکند که راستش را بخواهید چون آدم فرد گرایی هستم( این هم یک مشکل دیگر) نتوانستم ارتباط خوبی با ادامه ی کتاب بگیرم ولی چند فصل اول این کتاب فوق العاده جذاب بود و به نظرم میرسد که برای هر شخص مفید خواهد بود.
نشر میلکان و نشر نوین( نسخه الکترونیک فیدیبو) را همزمان مطالعه کردم و نشر ملیکان را ترجیح میدهم چون راحت تر و قابل درک تر ترجمه شده است.