ویرگول
ورودثبت نام
melikanoorafkan
melikanoorafkanهمیشه دنیای وارونه را دوست داشته ام به سراغ کارگردانی سینما دانشگاه سوره خوندم به نوشتن و عکاسی و فیلم و موسیقی به شدت علاقه دارم و لذت میبرم روحمو تازه میکنن
melikanoorafkan
melikanoorafkan
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

نردبان

by melikanoorafkan
by melikanoorafkan

امروز ، • ازش بالا رفتم ، نردبونو میگم یه سر نردبون‌مونو گذاشتم جایی که هستم ، یعنی آسمون آبی یه سرشو گیر دادم به لبه‌ی ابرها و‌یه سر دیگه رو ساختمونها ، روز بود و ماه معلوم نبود ، اصن اسم ماه که میاد ته دلم خالی میشه ،داشتم ابراروی مث پنبه رو تو آسمون حس میکردم که با خودم نبود ماهو دیدم حالا کی قراره ماه و بببینم ، کی قراره به ماه برسه دستام؟سرگردون بودم و ترس می لرزید و دووم نداشت از ترس پاهامو جمع کرده بودم و خم شده تو خودم که متوجه زیادی ارتفاع نشم ساختمونها کوچولو شده بودن به خدا میگفتم بیا نردبون‌ِتو بذار پیش دل های ما که دل پاهامون به دووم آوردن‌های هم‌دیگه قرص بشه. بیا نردبون‌تو بذار پیش دل من که من سرمو می‌چرخونم نگاه خود مهربونتو بببینم و جون بگیرم واسه بالا رفتن. که اگه وسط راه خسته‌شدم باهام باشی که خستگی‌هامو بغل کنی، و من دیدمش پرنده هایی رو که تو آسمونش میرقصیدن

#ملیکانورافکن


۶
۰
melikanoorafkan
melikanoorafkan
همیشه دنیای وارونه را دوست داشته ام به سراغ کارگردانی سینما دانشگاه سوره خوندم به نوشتن و عکاسی و فیلم و موسیقی به شدت علاقه دارم و لذت میبرم روحمو تازه میکنن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید