.
همیشه پیچو تاب جاده چالوسو با لذت میرفتم تا انتهاش به اونجایی برسم که بعد اون سر بالایی به آبی دریاش میرسه.
.
هیچ وقت مویرگاشو ندیده بودم،
الان که مجبور به بهتر دیدن شدم ، مویرگایی از همون جاده میبینم که تو پیچ اونها هم میشه گیج شد.
پر از روستاهای ییلاقی ولی نه بکر، فقط دنج برای آدمهای خسته از شهرو شلوغی و دلتنگ تهران قدیم و ییلاقاش
طبیعت روستای خور کم از لرستان و سبزیش نداره، حداقل تو اردیبهشت که عجیب هوایی میکنه آدمو،
انتهای پیچ پیچای یکی از همین مویرگای چالوس، یه طبیعت کوهستانی با صدای رودخونه و آبشار، از آب شدن برفو یخو کوله بار زمستونش
پر از باغهای گیلاسو آلو
عطر پونه های تازه
و هچنان صدای گوشنواز آبشار و رودخونه
چند سالی بود عجیب دلم می خواست یخچالهای طبیعیرو ببینم، هر سال به امید دیدنشون، منتظر بهار بودم.
شاید بیشترین چیزی که مجذوبم کرد، این بود که حتی فکر دیدنشونم فراموش کرده بودم
اعتراف میکنم تهران و طبیعتش، یکی از زیباترین نقاط ایرانه، فقط یکم متفاوت تر و یکم مدرن تر با خونه های رنگیتر و دست خوردگی های بیشتر
که میشه روشون چشم بست و فقط زیباییرو دید ?
اینکه بتونی چند فرسخی همه شلوغی ها طبیعت و بغل کنی یعنی خوشبختییی❤