مثلِ هیچکس
مثلِ هیچکس
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

صحبتی اندر احوالات آن قاضی مرحوم

آن سلطان مَحکَمه و عَدلیّه، آن گنجینه ی مجرمان با سهمیه، آن رفیق دزدان گردنه، آن یار غار رشوه خواران ،آن انیس و مونس اختلاس گران،آن کار راه انداز سارقان چرب زبان، دوست محبوب جناب طبری، مرحوم مخدوم، قاضی منصوری. در وصف او چه می توان گفت جز اینکه در انواع معاملات و اجرائیات لواسانات یدی طولا داشت. مقبول تمام مفسدان اقتصادی بود و در رهایی برادرانش از قوانین دست و پاگیر، شهره ی عام و خاص. هیچکس را در رسیدن به مقام شیطانی او توان مقابله نبود. نقل است که پس از دستگیری استاد اعظمش، طبری، چنان از خود بی خود شد که ترک دیار کرد و به مهمانخانه ای در سرزمینی دور هجرت کرد و در آنجا سکنی گُزید برای افتادن آب ها از آسیاب. ولی چون بدسگالانش ، او را رها نکردند و پیگیر ماجرا شدند ، پس جهد کرد تا با ترفندی آنها را بِفریبد. لباسی سفید بر تن کرد و صورت خود را پوشاند و چند لباس را در گونی کرد و آنها را از طبقه ی چندم مهمانخانه به زیر انداخت. با همدستش به طبقه ی پایین رفت و گونی را به جای جسد خود جا زد و به همگان اعلام کرد که منصوری را کُشتند. مردمان همه به هم افتادند و آشوبی سراسر سرزمین آبا و اجدادی اش را فرا گرفت. به این طریق بود که توانست خود را از دست هواداران جانی اش نجات دهد و به شیطان که او را از دور نظاره میکرد و انگشت حیرت به دهان می گزید بگوید از این پس باید در سر کلاس های او حاضر شود تا دانشش را فزونی بخشد.

گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید