به مناسبت فصل انتخاب رشتهها
برای یک پیکنیک عصر جمعه، به روستای کوچکی در دامنه کوه دعوت شدیم. بیشتر از ۵ ساعت آنجا نبودیم ، و بیشتر از ۵۰ جمله بین ما و میزبان ردوبدل نشد. امّا بیش از 100 بار کلمه دکتر را شنیدم. با تاکید و احترام خاص. و تقریبا در همه گفتگوهای جاری!
از ذکر خیر اینکه چند هفته قبل هم با دکتر در همین محل بودهاند، تا اینکه شب گذشته چند گرم تریاک را یکجا دود کردهاست! به دلیل هوش و استعداد کم بنده، نزدیکیهای غروب آفتاب بود که تازه متوجه شدم که در کل آن روستا و چند خانواده ساکن و مهاجر از آن، فقط چند نفر تحصیلات دانشگاهی دارند. و یک نفر موفق شده به مرحله دکترا برسد و در بین همه از شهرت و احترام خاصی برخوردار است.
فصل انتخاب رشتهها که میشود؟ یاد تحصیلات و رشته های تحصیلی و تحصیلکردهها میافتم.
اتفاقاً تو دُبِی هم . . .
خدا قسمت کنه زیارت خانه خدا که بودیم . . .
دکتر (دامادمون) هم همین نظر رو داد . . .
برای همه ما جملاتی از این دست و در این قالب ها کاملا آشنا هستند. یک مکالمه عادی روزمره بدون مقدمه و به ناگهان تبدیل به وسیلهای برای یادآوری سفر خارجی میشود. یا برای یادآوری وجود یک دکتر در خانواده. و نظایر آن!
گاهی هم آنقدر عادی شده که در ذهن گوینده هیچ قصدی بر فخر فروشی نیست، بلکه به عنوان یک بخش جدانشدنی از گفتگوهای طولانی تر از چند دقیقه باید وجود داشته باشد. و هر دو مورد هم تقریبا یک نوع کاربرد دارند. هم یادآوری سفر خارجی. و هم ذکر خیر از وابسته فامیلی تحصیل کرده. کارکرد هردو پر کردن یک جای خالی است. جای خالی چیزی که مایه افتخار باشد. جای خالی(بخوانید:«عُقده») چیزی که حس میکنیم وجود ندارد. چیزی که میبایست داشته باشیم و نداریم. جای خالی چیزی که گم شدهاست. و یک مدرک (حتی وقتی مال خودمان هم نیست!) میتواند جای آنرا پر کند.
کجای دکتر بودن فخر و مباهات دارد؟ چه برای خودش، و چه برای وابستگانش؟
چرا در انتخاب رشته اولین گزینهای که مطرح میشود، رتبه، و احتمال قبولی در رشتههای مرتبط با پزشکی است،و گزینههای دیگر همه در اولویت بعدی هستند؟
اگر پزشکی اینقدر خوب است؟ اینهمه آمار پزشکان بیکار . و دکترهای بساز و بفروش چطور از جراید و مطبوعات سردر میآورند؟
شاید بهتر باشد به جای اهمیت دادن بیش از حد به مدرک و القاب و عناوین ، کمی انسانیت و خدمت به دیگران را هم به فرزندانمان آموزش دهیم. برای آنها لازم است که بدانند در جامعه ،مفید بودن و درستکار بودن بیشتر ارزش دارد تا لقب و منسب داشتن.
برای آنها لازم است که بدانند جامعه همانقدر (و حتی بیشتر) از اینکه به پزشک و مهندس ، نیاز دارد، به معلم و کارگر و کارمند و کشاورز و کاسب و تاجر با انصاف و شریف هم نیاز دارد.
و صدالبته به هنرمند و نویسنده هم نیاز دارد. :D