ویرگول
ورودثبت نام
Meteor95
Meteor95
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

-*( خانم خورشتی )*-

بچه‌ها از زندان آزاد شدن. (بعد از دوماه تازه با وثیقه؟) رفتم سر بزنم. پرسیدم از خاطرات زندان بگو.

با لبخند ملیحی گفت: با خانم خورشتی! هم بند بودیم.

توی ذهنم داشتم به آشپزی و تخلفات منجر به زندان فکر می‌کردم.

ادامه داد: شوهرش رو کشته، تیکه‌تیکه کرده «خورش» پخته فامیل‌های شوهرش رو دعوت کرده داده بهشون بخورن.

خورش قیمه با طعم شوهر
خورش قیمه با طعم شوهر


بعد از شستن ظرف‌ها یکی‌شون میره سر یخچال، میبینه بقیه‌ی شوهر مقتول توی یخچال هست.

با همدیگر مهربان باشید
با همدیگر مهربان باشید


من یکی که دیگه بی‌خیال کنجکاوی از بقیه‌ی خاطرات شدم.


خانم خورشتیقتل شوهرآدم خواریزندان
برنامه‌نویس فسیل شده. دایناسور وبلاک‌نویسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید