بــلــه
هالوکاست (1) ، آنقدر فجیع . و آنقدر دور از شان انسانی به نظر میرسد. که با وجود گذشت کمتر از صد سال از تاریخ آن، در یک طرف میلیونها نفر به آن باور دارند. و در سوی دیگر عده زیادی آن را افسانه میدانند. و از اصل آن را یک جنجال تبلیغاتی و سیاسی میدانند. و اما عده بسیار کمی(که منفور دیگران هم هستند!) هم در صدد احیای آن هستند(2).
چه چیزی باعث این تفاوت میشود؟ قدر مسلم این است که فاصله زمانی نمیتواند باعث آن باشد. شاید شرم و حیای انسانی؟ شاید شدت، و عمق فاجعه؟ و . . . نکته اینجاست که از هر زاویهای که به آن نگاه کنیم؟ (بجز آن عده معدود) با عملی غیر انسانی مواجه هستیم. اما آیا واقعا و قلبا با این عمل انسانی مخالفیم؟
چه چیزی در هالوکاست و آپارتاید(3) و نازیسم و . . . هست که آنها را اینقدر بد و غیر انسانی میکند و همه با آن مخالفیم؟ و آیا واقعا با آن مخالفیم؟
سادهترین و واضع ترین توصیف: برتر دانستن و کاملتر دانستن خود و گروهی که به آن تعلق داریم. و در نتیجه اعتقاد به وجود گروهها، نژادها، اعتقادات، (و هرنوع صفتی که بتواند باعث دستهبندی بخشی از انسانها «بنام: غیرازما» شود) که نمیخواهیم بپذیریم مثل ما و به اندازه ما انسان هستند.
یک روز و در یک جا : رنگ پوست . یک روز و در یک جا: نژاد و ریشه اجدادی یک روز در یک جا: اعتقادات افراطی و سوءاستفاده از نام خدا . یک روز و در یک جا: ملیت و وطن و . . . روزهائی دیگر و جاهائی دیگر. و گاهی در همه روزها و اغلب جاها! چیزی که ناپسند است و در همه موارد مشترک: حس برتری و کامل دانستن خود است. و نعوذبالله دخالت در خلقت خداوند و اعمال سلیقه در آن.
چه چیزی به ما اجازه میدهد که بخشی از مخلوقات خداوند را که خودمان مشمول آن هستیم کاملتر بدانیم و بخشی دیگر را که با مــــــا تفاوت دارند را ناقص و لایق تحقیر.
البته در حقیقت سلسله مراتب موجودات و برتری ترتیبی از جماد به گیاه . گیاه به حیوان و در نهایت اشرف مخلوقات بودن انسان تردیدی نداریم. * * * * * * *
(1) به کشتار دستهجمعی و نسلکشی نزدیک به یازده میلیون نفر بخصوص شش میلیون یهودی بر پایه نژاد، مذهب و ملیت در طی جنگ جهانی دوم بدست آلمان نازی و از ۱۹۴۱ تا انتهای ۱۹۴۵ در اردوگاههای مرگ آلمان نازی، اطلاق میشود.
(2) کمی به اخبار مربوط به نیجریه . میانمار . کشمیر . و رفتار اخیر وهابیون در سوریه و پاکستان مراجعه شود.
(۳)واژه انگلیسی آپارتاید یکی از اشکال وحشیانه تبعیض نژادی را بیان میکند و در اصل عبارتست از سیاست تبعیضی که نژادپرستان کشور جمهوری آفریقای جنوبی علیه اکثریت سیاهپوست بومی و هندیان آن کشور اعمال میکنند.
مشکل از آنجا آغاز میشود که در بین انسانها به تفاوت مراتب قايل شویم. آن هم نه به جهت آنچه انتخاب میکنند و رفتار میکنند. بلکه به جهت آنچه در کسب آن هیچ حق انتخابی ندارند. و از بدو تولد به همان شکل آفریده شدهاند.
بله، گرچه پذیرفتن آن کمی سخت است. ولی در وجود همه ما این حس وجود دارد. حسی که نهایت لگام گسیختگی آن بارها به نسلکشیها و وقایعی تاریخی منجر شده که حتی پذیرفتن اینکه جمعیتی از انسانها! مرتکب و عامل آن بودهاند، شرم داریم.
آیا وقتی از شدت یک نوع تفکر کاسته شود؟ زشتی آن از بین میرود؟ آیا حتما باید خودمان را با دیگران متفاوت بدانیم؟ و باز هم حق را به خودمان بدهیم و اشکال و ایراد را فقط در آن دیگران ببینیم.
چه چیزی میتواند به ما حق بدهد که روح پاک و معصوم . و خلقت زیبای خداوند را در انسانهائی که حتی از ما بیگناهتر هستند! را ناقصالخلقه خطاب کنیم. هر انسانی که به دنیا میآید به حکمت و ضرورت الهیه خلق شده است و در این دنیا نقشی دارد. که باید داشته باشد. حتی اگر توانائی ذهنی یا جسمی او با دیگران متفاوت باشد.
اگر نتوانیم به عدالت و به چشم انسان به این مخلوقات خداوند نگاه کنیم؟ و آنها را جزو بخش طرد شده یا پائینتر جامعه تصور کنیم؟ ریشههائی از تفکرات افراطی نژادپرستانه را در ذهن خودمان پرورش میدهیم. که به طریقی! منشاء همان رفتارهای نسلکشی و تفکرات افراطی خواهد بود.
اردیبهشت ۱۳۹۳