وستورلد از معدود سریالهائی بود، که توجه خیلیها رو از سلیقههای متفاوت جلب کرد.
به راحتی میشد با شاهکار، یا بینظیر توصیفاش کرد. روایت چندین داستان تودرتو که هرکدام در زمانهای متفاوت با شخصیتهائی عجیب و ثابت! با هم تلاقی و تداخل داشتند. و با وجود پیچیدگی سیر زمانی، آدم رو گیج نمیکرد.
هیچ مشابه نزدیکی هم نداشت. و نسبتا روایت خلاقانه و بینظیری داشت. هم فصل اول. و هم فصل دوّم.
امّا فصل سوم فقط فاجعه است.
جلوههای ویژهی بینقص و تیپهای شخصیتی که در دو فصل قبل شکل گرفتن برچسبهائی ناجور شدن به داستانی که پر از وصله و پینه است. مثل اینکه چند برگ از نت یک سمفونی ناتمام بتهوون رو بدی دست یک دانشجوی سال اول موسیقی و ازش خواسته باشی. که تکمیل و مشتری پسندش کنه تا فروش داشته باشه.
خودم مقایسهی تیراندازی و انفجارهای بیمنطق رو برای جبران نقص روایت، و بیمحتوا بودن داستان فیلمهای اکشن بیشتر میپسندم.
خلاصه اینکه باوجود اینکه هنوز، دو قسمت تا پایان این فصل مونده. فقط یک معجزه میتونه سطح این فصل رو به اجدادش نزدیک کنه.
وگرنه همین روایت شبیهسازی تودرتو و بیمنطق چیزی برای گفتن نداره.
نولان با آبروی خودش بدجوری بازی کرده. اون همه سابقهی سناریو و کارهای موفق و بازی با زمان حیف بود که به اینجا برسه.
امیدوارم. بعد از دیدن دو قسمت دیگه مجبور بشم بیام و این نوشته رو ویرایش، یا حتّی حذف کنم. در غیر این صورت بابت این چند هفته که دوشنبه صبحها راس ساعت هشت بیدار شدم و نشستم پای شمارشگر زمان سایت و F5 زدم تا لینک بیاد و در اولین لحظات دانلود کنم! خیلی خجالت زده خواهم شد.