برگرفته از کتاب: برندینگ هوشمندانه کارفرما به کمک رهبری اقیانوس آبی نوشتهی خودم
شرکتها، دو برندِ وابسته بهم رو مدیریت میکنن. برند محصول و برند شرکت رو در بازار محصول، و برند کارفرما یا برند استخدام رو در بازار کار و اشتغال. برند محصول و برند کارفرما با همدیگه ارتباط دارن. یک برندِ محصولِ قوی میتونه نقش مهمی در استحکامبخشی به برند کارفرما داشته باشه. برند کارفرما هم متقابلاً ابزاری برای جذب و حفظ کارکنانی هست که میتونن برای شرکت و محصولاتش ، ارزشآفرینی کنن.
در شکل ارتباط بین برند شرکت، برند محصول و برند کارفرما، به زیبائی ترسیم شده. در این شکل تفاوتها و شباهتهای این سه برند نشون داده شده. برند محصول، برندی هست که مردم اون رو میخرن و تجربهی مشتری (Experience of Consumer/Client) رو رقم میزنن. وجه تمایزش با برندهای محصول دیگه، پیشنهادِ فروش منحصربفرد (Unique Sales Proposition) یا USP هستش. هدف از ایجاد اون، شکل دادن به یک تجربهی مثبت برای مشتری هست که تِست و تکرار خرید کالاها رو تضمین میکنه و از منافع برند شرکت محافظت میکنه. روند ساخت این نوع برند، از وظایف واحد بازاریابی در سازمانهاست. دوم، برند شرکت هستش که نشوندهندهی ارزشها، رسالت و مأموریتهای شرکته. این برند، وظیفهی مرتبط کردن برند محصول و برند کارفرما رو در سازمان به عهده داره و برند کارفرما هم مخصوص افرادی هست که در سازمان کار میکنن یا میخوان کار کنن و تجربهی کارکنان سازمان و کاندیداهای استخدام یا (Experience of Candidate/Employee) رو رقم میزنه. هدف از ایجاد این نوع از برند، ایجاد یک تصویر مثبت از کارفرماست که تعامل، مشارکت، حفظ و نگهداری و وفاداری کارکنان رو تضمین کرده و از برندِ شرکت محافظت میکنه. وجه تمایز اون با برندهای کارفرمای سازمانهای دیگه، ارزشِ پیشنهادی کارکنان (Employees Value Proposition) یا EVP هستش. متولیِ اصلی ساخت این برند، واحد منابع انسانی در سازمانه که البته باید با همکاری واحد بازاریابی و صدالبته سایر حوزههای موجود در سازمان انجام بشه. همون طور که در این شکل مشاهده میکنین ارتباطدهندهی واحدهای بازاریابی و منابع انسانی هم، رهبری هوشمندانهی سازمان هستش.
بین برند کارفرما، برند محصول و برند شرکت دو تا تفاوت بزرگ وجود داره: اول اینکه برند کارفرما، مخصوص استخدامه و هویت شرکت رو به عنوان یک کارفرما مشخص میکنه. دوم اینکه این برند، هم به مخاطبان داخلی و هم مخاطبان خارجی عرضه میشه، در حالی که تلاشهای تبلیغاتی برای برندِ محصول و برندِ شرکت، فقط در راستای ارائه به مخاطبان خارجی یا همون مشتریان هستش. به صورت کلی میتونیم بگیم: که برندینگ در عصر جدید و با توجه به پیچیدگیهای سازمانی، علاوه بر مشتریمحور بودن باید کارمندمحور هم باشه و بتونه نیروهای ماهر و کارآمد رو جذب کرده و حفظ کنه. به هرحال بدیهیه که هیچ کسبوکاری بدون نیروی کار مناسب قادر به ادامهی حیات خودش نیست.
به قول پیتر سنگه در کتاب سازمان نسل پنجم، عبارتِ "حق با مشتری است" دیگه شعار منسوخی شده ! از این پس شعار جدید اینه: " حق با کارکنان شماست ".
مهرزاد حکیمشفائی مشاور بازاریابی و مدیر وبسایت بازاریابی بنفش
برگرفته از کتاب: برندینگ هوشمندانه کارفرما به کمک رهبری اقیانوس آبی
فایل PDF این کتاب رو میتونین از طریق وبسایت بازاریابی بنفش تهیه کنین.