من چپدستم و این جزو معدود داشتههای غیراکتسابیام است که به آن میبالم. صاف و پوستکنده بگویم که ما چپدستها آدمهای خفنی هستیم. نه اینکه همهی خفنها چپدست باشندها، من خودم چندتایی آدمِ خفنِ راستدست هم میشناسم. اما بیایید و بپذیرید که همهی چپدستها خفناند. تعریف از خود نباشد.
آمار میگوید که ماها زودتر میمیریم. علاوه بر آن، سمت چپ و راستمان را مدام قاطی میکنیم و به طور کلی جیپیاسمان معیوب است. هربار از ما میپرسید غرب کدام طرف است، کلی فسفر میسوزانیم و آخرش هم شانسی یکسمتی را نشان میدهیم و امیدواریم که درست درآید. نیمکرههای چپوراست ما مدام با هم در مجادلهاند به دیگری زور میگویند و آخرش هم معلوم نمیشود که رئیس کدامشان است.
ماها نمیتوانیم یک قیچی را مثل آدم دستمان بگیریم و هربار که میخواهیم درب یک قوطی کنسرو را باز کنیم زخم و زیلی میشویم. ما حتی در استفاده از موس و صندلی دستهدار هم با مصائبی مواجهیم که شما روحتان هم خبر ندارد. جهان دستِ شما دستِ راستیهای اقتدارگراست و آنرا با محصولات مناسب خودتان پُر کردید و ما اقلیتهای چپ را در تنگنا قرار دادید. با اینحال، ما هنوز سرپاییم و با ذکاوت خود در میان شما دوام آوردیم.
ما کمشمار، اما پُر اثریم. ما جهانتان را زیباتر میکنیم. قدرمان را بدانید.