آیا زنسالاری نوع جدیدی از سلطه است؟ بررسی مرز بین برابری و جایگزینی قدرت
در سالهای اخیر، تغییرات اجتماعی و اقتصادی نقش زنان را در جامعه به شکل قابلتوجهی گسترش داده است. این تغییرات باعث شده برخی افراد از مفهومی به نام "زنسالاری" صحبت کنند، یعنی جامعهای که در آن زنان در حوزههای مختلف، از خانواده گرفته تا سیاست و اقتصاد، قدرت برتر را در اختیار دارند. اما سؤال اینجاست: آیا زنسالاری یک حرکت به سمت برابری است، یا صرفاً جابهجایی جایگاه قدرت؟
۱. تفاوت بین برابری جنسیتی و زنسالاری
برابری جنسیتی (Gender Equality): به معنای دسترسی برابر زنان و مردان به فرصتها، منابع، و حقوق اجتماعی و اقتصادی است. در این مدل، هیچکدام از جنسیتها نسبت به دیگری برتری ندارند.
زنسالاری (Matriarchy): در مقابل، به سیستمی گفته میشود که زنان در آن قدرت تصمیمگیری برتر را دارند و کنترل اصلی را در جامعه و روابط به دست میگیرند.
پرسش اساسی اینجاست که آیا زنسالاری، تلاش برای دستیابی به برابری است یا شکلی از جابهجایی قدرت که در آن مردان به حاشیه رانده میشوند؟
۲. چرا برخی فکر میکنند زنسالاری جایگزین مردسالاری شده است؟
افزایش قدرت اقتصادی زنان: استقلال مالی زنان باعث شده آنها در تصمیمگیریهای خانوادگی و اجتماعی نقش قویتری داشته باشند.
تغییرات در نقشهای سنتی: در گذشته، مردان بهعنوان تأمینکنندهی اصلی شناخته میشدند، اما اکنون در بسیاری از خانوادهها زنان مدیریت مالی را بر عهده دارند.
رشد گفتمانهای فمینیستی: برخی گفتمانهای افراطی، بهجای ایجاد برابری، ممکن است ساختارهای مردمحور را کاملاً رد کرده و نقش زنان را به عنوان نیروی برتر معرفی کنند.
۳. آیا زنسالاری به معنی حذف مردان است؟
یکی از نگرانیها این است که در برخی جوامع، جنبشهای فمینیستی رادیکال از یک مطالبهی برابریخواهانه به حذف نقشهای سنتی مردان سوق پیدا کردهاند. نمونههایی از این روند شامل:
کاهش حضور مردان در نقشهای مدیریتی و رهبری اجتماعی در برخی شرکتها و نهادها، بهواسطهی سیاستهای ترجیحی به نفع زنان.
تغییر قوانین به شکلی که مردان در برخی موقعیتهای خانوادگی و حقوقی دچار ضعف شوند، مانند برخی قوانین حضانت فرزند که ممکن است بهطور ناعادلانه به نفع زنان باشد.
تقویت الگوهای رسانهای که مردان را بهعنوان جنس فرودست یا کماهمیت معرفی میکنند.
این وضعیت میتواند باعث شود برخی تصور کنند زنسالاری نوع جدیدی از سلطه است، نه حرکتی در جهت برابری.
۴. مرز بین برابری و جایگزینی قدرت کجاست؟
برابری یعنی هر دو جنس فرصتهای برابر برای رشد و پیشرفت داشته باشند، نه اینکه یکی بر دیگری سلطه پیدا کند.
جابهجایی قدرت زمانی رخ میدهد که ساختارهای موجود، از تبعیض علیه زنان به سمت تبعیض علیه مردان حرکت کند.
جامعه متعادل جامعهای است که در آن زنان و مردان، بسته به تواناییهای فردیشان، در موقعیتهای مختلف قرار میگیرند، نه بر اساس جنسیت.
۵. آیا زنسالاری میتواند پیامدهای منفی داشته باشد؟
ایجاد تنشهای جنسیتی: اگر یکی از جنسیتها احساس کند در حال از دست دادن قدرت یا موقعیت اجتماعی خود است، ممکن است نوعی واکنش معکوس (ضدزن یا ضدبرابری) ایجاد شود.
افزایش استرس برای زنان: انتظارات زیاد از زنان برای مدیریت همه چیز (از اقتصاد گرفته تا خانواده) ممکن است فشار روانی بالایی بر آنها وارد کند.
کاهش انگیزهی مردان برای پیشرفت: اگر مردان احساس کنند که تلاشهایشان کمارزش شده یا فرصتهایشان محدود شده است، ممکن است جامعه با چالشهای جدیدی مواجه شود.
۶. مسیر درست چیست؟
به جای حرکت از یک سیستم سلطهمحور به سمت سلطهی دیگری، جامعه باید به دنبال ایجاد تعادل واقعی باشد: ✅ آموزش برابری از سنین کودکی، بدون برتری دادن به هیچ جنسیتی.✅ ایجاد فرصتهای برابر، بدون سیاستهای افراطی که یک جنس را بر دیگری ترجیح دهد.✅ حمایت از نقشهای فردی، بهجای تحمیل نقشهای کلیشهای بر اساس جنسیت.✅ ترویج فرهنگ همکاری و تعامل، بهجای رقابت جنسیتی.
جمعبندی: آیا زنسالاری نوعی سلطهی جدید است؟
پاسخ به این پرسش بستگی به چگونگی اجرای تغییرات اجتماعی دارد. اگر تغییرات به سمت ایجاد فرصتهای برابر و حذف نابرابریهای جنسیتی پیش برود، میتوان گفت که این یک گام مثبت است. اما اگر این تغییرات باعث حذف یا محدودیت نقش مردان شود، در واقع صرفاً یک جابهجایی قدرت اتفاق افتاده است.
راهحل مطلوب: جامعهای که در آن زن و مرد نه در برابر یکدیگر، بلکه در کنار هم نقشهای متعادل و منصفانهای ایفا کنند.