وقتی از اردوگاه سخن میگوییم، ممکن است در ابتدا تصاویری از اردوگاههای کار اجباری، پناهجویان، یا زندانهای فوق امنیتی در ذهن تداعی شود. اما اگر بخواهیم فراتر از این تصاویر کلیشهای بیندیشیم، اردوگاه چیزی فراتر از یک مکان جغرافیایی محدود است. اردوگاه یک مفهوم بنیادین در نظم سیاسی مدرن است، پدیدهای که از یک استثناء گذرا به یک قاعدهی دائمی تبدیل شده است.
جورجو آگامبن، فیلسوف معاصر، در تحلیلهای خود از زیست سیاست و قدرت حاکم، اردوگاه را نهتنها به عنوان یک فضای فیزیکی بلکه به عنوان یک الگوی سیاسی میشناسد که مرز میان قانون و بیقانونی را در هم میشکند. در چنین فضایی، زندگی انسانها نه بر مبنای حقوقشهروندی بلکه صرفاً بر اساس قابلیت کنترل زیستیشان تعریف میشود. اردوگاه، جایی است که در آن قدرت، بیهیچ واسطهای، با «زندگی برهنه» روبهرو میشود—یعنی با انسانهایی که دیگر هیچ حقی جز زنده بودن ندارند.
هدف غایی از اردوگاه، زایش یک «جوهر زیست سیاست مطلق» است؛ جایی که در انزوای خود، اجازهی هرگونه هویتدهی به جمعیت، قومیت، ملیت و هویت سیاسی را مییابد. در این فضا، ساکنان اردوگاه از هرگونه موقعیت سیاسی خلع شدهاند و بهطور کامل به حیات برهنه تقلیل یافتهاند. آنها نه شهروندند، نه مجرم، نه تبعیدی؛ بلکه وجودی در تعلیق، در حالتی میان انسان و غیرانسان.
در اینجا، قدرت با هیچ مانعی روبهرو نمیشود جز بدنهای خاموش انسانهایی که چیزی جز جسم زیستیشان ندارند. اردوگاه، برخلاف وضعیت اضطراری که معمولاً در بُعد زمان رخ میدهد، در بُعد مکان محقق شده است. ویژگی برجستهی این مکان، جاگیری آن در مرکز قدرت است؛ یعنی کاملاً در دامنهی نفوذ قدرت قرار دارد، اما همزمان از حفاظهای قانونی که قدرت را مهار و کنترل میکنند، مستثناست.
این همان وضعیت استثنا است که آگامبن دربارهی آن سخن میگوید: وضعیتی که در آن قدرت، خود را از تعهدات حقوقی و اخلاقی رها میکند و تنها با کنترل مستقیم زیست انسانها معنا پیدا میکند. در چنین نظمی، زندگی انسانها تابع تصمیمی موقتی از سوی قدرت نیست، بلکه به قاعدهای بنیادین تبدیل میشود.
در اینجا مفهوم هوموساکر معنا مییابد. در فلسفهی سیاسی آگامبن، هوموساکر به فردی گفته میشود که از گسترهی قانون بیرون رانده شده اما همچنان در چنگال قدرت باقی میماند. این فرد، حتی اجازهی تبعید شدن هم ندارد و در تعلیقی دائم میان درون و بیرون معلق است، درحالیکه همواره در معرض اقدامات خودسرانهی قدرت قرار دارد.
اردوگاه، در واقع، فضای فیزیکی تحقق هوموساکر است. در چنین فضایی، هیچ وضعیت ناممکنی وجود ندارد. همه چیز تحت سیطرهی قدرت مطلق و بیحد و مرز قرار دارد. در اردوگاه، همهی ابزارهای سرکوب، کنترل و نظارت در بالاترین سطح به کار گرفته میشوند و همانگونه که آگامبن میگوید، اردوگاه به مثابهی یک فضای استثنایی عمل میکند. اما نکتهی کلیدی این است که اردوگاه، هرگز بیرون از نظام حقوقی نیست؛ بلکه درست درون آن قرار دارد، اما از نظارت قانون خارج است.
در نگاه نخست، ممکن است اردوگاه را یک استثناء در دل نظام سیاسی مدرن تصور کنیم. اما در واقع، اردوگاه دیگر فقط یک مکان خاص نیست. در دنیای مدرن، اردوگاه به یک الگوی سیاسی گسترده تبدیل شده است. اردوگاههای پناهجویان، مناطق نظامی خارج از قلمروهای حقوقی، و شهرهایی که تحت کنترل دائمی سیستمهای نظارتیاند، همگی نمونههایی از بازتولید این فضا هستند.
امروزه، حذف حقوق و هویت سیاسی افراد دیگر فقط در اردوگاههای فیزیکی اتفاق نمیافتد. مرزهای بینالمللی در حال تبدیل شدن به اردوگاههای دیجیتالیاند؛ نظارت مداوم، ثبت دادههای زیستی، دستهبندی انسانها بر اساس معیارهای بیولوژیکی، و استفاده از هوش مصنوعی برای کنترل و ردیابی شهروندان، همگی نشانههایی از تبدیل شدن جهان مدرن به یک اردوگاه بزرگ است.
سوال کلیدی اینجاست: آیا جهان مدرن توانسته مرز میان درون و بیرون را بشکند؟
یا اینکه اردوگاه را در مقیاسی وسیعتر گسترش داده و زیست برهنه را به استانداردی جهانی تبدیل کرده است؟
اردوگاه، همانگونه که آگامبن میگوید، دیگر صرفاً یک مکان جغرافیایی نیست؛ بلکه یک وضعیت دائمی است که همهی ما در آن گرفتار شدهایم. اگر در گذشته اردوگاهها مکانهایی بودند که در آنها افراد خاصی از حق شهروندی محروم میشدند، امروز ما در جهانی زندگی میکنیم که همهی شهروندان در حال تجربهی شکلهای خفیفتر اما گستردهترِ اردوگاهاند.
آیا اردوگاه سرنوشت محتوم سیاست مدرن است؟
یا اینکه هنوز امکانی برای فرار از این حلقهی بستهی قدرت و استثنا وجود دارد؟
شاید پاسخ این پرسش، کلید درک جهان آینده و نحوهی تعامل ما با ساختارهای قدرتی باشد که دیگر نه در پشت سیمهای خاردار، بلکه در هویت دیجیتالی، قراردادهای اجتماعی و حتی در خودآگاهی جمعی ما شکل گرفتهاند.