مهرداد قربانی | نویسنده
مهرداد قربانی | نویسنده
خواندن ۱۷ دقیقه·۳ سال پیش

شل سیلوراستاین؛ نویسنده‌ای که قصد نداشت برای کودکان بنویسد

حقیقت این است که شل سیلوراستاین هیچ‌گاه قصد نداشت نویسنده‌ی کودکان بشود، اما بیشتر او را به خاطر شعرها و آثارش برای کودکان می‌شناسند. «درخت بخشنده»، «جایی که پیاده رو به پایان می‌رسد» و «نوری در اتاق زیر شیروانی» از برجسته‌ترین آثار وی محسوب می‌شوند.

شل سیلوراستاین نویسنده‌ای بی‌نظیر و دارای استعدادهای هنری فراوان بود. او علاوه بر نویسندگی و سرایش شعر، یک نمایشنامه‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس، کاریکاتوریست، آهنگساز، ترانه‌سرا و خواننده هم بود که دارای حق تألیف بیش از ۸۰۰ آهنگ، ۱۵ آلبوم موسیقایی به همراه موسیقی متن چندین فیلم بود.

کتاب‌های کودکان وی، به سی زبان مختلف ترجمه شده و در سراسر جهان بیش از ۲۰ میلیون نسخه فروش داشته است که همچنان هم در فهرست کتاب‌های پرفروش حوزه کودکان قرار دارد.

او به خاطر قلب لطیف، شوخ‌طبعی جسورانه، تخیل بی‌نظیر و جهان‌بینی هنجار شکنانه‌اش شهرت داشت.

در ادامه‌ی این مقاله، ضمن مرور سرگذشت و شاخصه‌های ادبی آثار شل سیلوراستاین، کتاب‌های او هم نقد و بررسی شده‌اند، با ما همراه باشید.

بیوگرافی شل سیلوراستاین

«شِلدون آلن سیلوراستاین» که او را با نام شل سیلوراستاین یا عمو شلبی می‌شناسند در سال ۱۹۳۰ و در دوران رکود اقتصادی آمریکا در خانواده‌ای یهودی و مهاجر در شهر شیکاگو در ایالت ایلینوی متولد شد.

او در چند سال اول زندگی در شرایط سخت و دشواری بزرگ شد و برای اینکه ذهن خود را از این مشکلات و سختی‌ها دور نگه دارد، از همان دوران کودکی شروع به نقاشی کشیدن کرد. اما نقاشی و نوشتن را به صورت جدی‌تر از اوایل نوجوانی آغاز کرد زیرا به گفته‌ی خودش نه در درس‌های مدرسه شاگرد برجسته و با استعدادی بود، نه محبوب دختران هم سن و سالش بود و نه در ورزش مهارتی داشت، به همین خاطر به هنر روی آورد.

او وقتی شروع به نوشتن و نقاشی کرد، استاد شناخته شده یا الگویی برای الهام گرفتن از او نداشت و بعدها طی مصاحبه‌ای با ژان اف مرسیه از هفته‌نامه ناشران گفت: «من خیلی خوش‌شانس بودم که کسی را برای تقلید یا الهام گرفتن از او نداشتم، کسی که تحت تأثیر او قرار بگیرم. این شد که من سبک شخصی خودم را شکل دادم». در واقع، این سبک همان چیزی است که شل را به یک «شخصیت ادبی بی‌همتا» و صاحب سبک تبدیل کرده است.

پس از خاتمه‌ی دبیرستان شل سیلوراستاین وارد انستیتو هنری شیکاگو شد که در آن زمان دانشگاهی شناخته و مطرح در زمینه رشته‌های هنری بود، اما پس از یک سال آنجا را نیمه‌کاره ترک کرد. حقیقت این است که او واقعا هیچ‌گاه در تحصیلاتش فرد موفقی نبود و هیچ هدف مشخصی را هم در زندگی خود دنبال نمی‌کرد تا زمانی که وارد دانشگاه روزولت شد، جایی که استعداد وی توسط استاد ادبیات انگلیسی‌اش شناخته شد و پرورش یافت.

این بار هم قبل از فارغ‌التحصیلی، برای خدمت در جنگ کره به سربازی اعزام شد. او هنگام کار در روزنامه نظامی (Pacific Stars and Stripes) در هنگام خدمت سربازی‌اش بود که برای اولین بار شروع به کشیدن کاریکاتور کرد.

سیلوراستاین پس از خدمت سربازی و در هنگام بازگشت به خانه، برخی از کاریکاتورهای نظامی خود را در قالب یک کتاب منتشر کرد و شروع به ارسال کاریکاتورهایش برای نشریات و مجلات مختلف کرد که در نهایت این اقدام او منجر به همکاری‌اش با چندین مجله صاحب‌نام آن دوران شد و به‌عنوان کاریکاتوریست برایش اسم و رسمی به همراه آورد.

شل سیلوراستاین دو مرتبه ازدواج کرد، همسر اول او سوزان تیلور هاستینگز بود که از او صاحب دختری به نام شوشانا جردن هاستینگز (متولد ۳۰ ژوئن ۱۹۷۰) شد. همسرش سوزان در ۲۹ ژوئن ۱۹۷۵، یک روز قبل از پنجمین سالگرد تولد شوشانا درگذشت و شوشنا برای ادامه زندگی نزد دایی و خاله‌اش در بالتیمور، مریلند رفت. شش سال بعد از این ماجرا هم شوشانا در ۲۴ آوریل ۱۹۸۲ در سن ۱۱ سالگی بر اثر آنوریسم مغزی درگذشت. شل کتاب «نوری در اتاق زیر شیروانی» را به دخترش شوشانا تقدیم کرده است.

سیلوراستاین بعد از این ماجرا با سارا اسپنسر، از اهالی کی‌وست ملاقات کرد. سارا در یک قطار توریستی کار می‌کرد و آشنایی‌اش با سیلوراستاین در همین قطار صورت گرفت. این دو با هم ازدواج کردند و پس از مدتی صاحب پسری به نام متیو دی ور (متولد ۱۰ نوامبر ۱۹۸۴) شدند که بعدها ترانه‌سرا و تهیه‌کننده موسیقی شد و هم اکنون در شهر نیویورک ساکن است.

از حدود سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۵، سیلوراستاین در خانه‌ی قایقی‌اش در ساوسالیتو، کالیفرنیا زندگی می‌کرد. او همچنین خانه‌هایی در مارتا وین‌یاردِ ماساچوست، دهکده گرینویچِ نیویورک و کِی‌وِست وستِ فلوریدا داشت. شل سیلوراستاین دوست داشت وقت خود را در این خانه‌ها بگذارند و تا قبل مرگش در آن‌ها به خلق نمایشنامه، ترانه، شعر، داستان و نقاشی ادامه داد و به قول خودش از همه این‌ها مهم‌تر در این خانه‌ها «خوش گذراند».

در نهایت سیلوراستاین در تاریخ ۱۰ مه ۱۹۹۹ در خانه‌اش در کی‌وست، فلوریدا بر اثر حمله قلبی درگذشت و پیکر او در قبرستان وست‌لاون در شهر نوریجِ ایالت ایلینوی به خاک سپرده شد. آثار وی همچنان باعث خرسندی خوانندگان کوچک و بزرگ در سراسر جهان می‌شود.

شل سیلوراستاین و نویسندگی

سیلوراستاین با نویسندگان و شعرای بزرگ زمان خود آشنایی چندانی نداشت و تقریبا آثار هیچ یک از آن‌ها را مطالعه نکرده بود اما از اوایل جوانی همیشه میل به سرودن شعر و نوشتن داشت. در واقع شل در دوره نوجوانی بدون تأثیر پذیرفتن از دیگر نویسندگان سبک نگارش و مهارت‌های ادبی مختص به خودش را شکل داد که تا آخر عمرش هیچ‌گاه از او جدا نشدند.

سیلوراستاین کار خود را به‌عنوان نویسنده کودک در سال ۱۹۶۳ با انتشار اولین کتاب خود با عنوان «لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد» آغاز کرد.

سیلوراستاین در مصاحبه‌هایش گفته که هرگز قصد نداشته نویسنده کودکان شود یا نقاشی‌های کودکانه بکشد و دوست او، تومی اونگرر بوده که اصرار داشته شل این مسیر حرفه‌ای را در پیش بگیرد. تومی او را به دیدن ناشر و ویراستار افسانه‌ای آن دوران، اورسولا نوردستروم برد و نوردستروم در نهایت و پس از بحث‌های طولانی شل را متقاعد کرد که بهتر است رو کتاب‌های کودکان کار کند.

گزیده‌ای از کتاب سرگذشت لافکادیو:

روز جمعه هفدهم دسامبر بود که شیر را در شیکاگو دیدم. او به دنبال آرایشگاه می‌گشت. نه … بهتر است از قبل‌تر برایتان بگویم. “لافکادیو”، شیر جنگل وحشی، تک تیراندازی است که مهارتش را از تمرین با تفنگ شکارچی بینوایی که توسط او خورده شده، کسب کرده است.این شیر مثل همه‌ی شیرها در جنگل زندگی می‌کند و کارهای یک شیر معمولی را انجام می‌دهد تا سر و کله شکارچی‌ها پیدا می‌شود. لافکادیو که تا آن روز شکارچی ندیده است تسلیم او می‌شود اما چون شکارچی قصد جان او را می‌کند او را می‌خورد و با تفنگ او تیراندازی را یاد می‌گیرد و ماهرترین شیر تیرانداز می‌شود. این شهرت را هم خودش می‌داند و هم مرد سیرک داری که در جنگل با او رو به رو می‌شود به او می‌گوید. وعده‌های صاحب سیرک مثل پولدار شدن، مانند انسان به آرایشگاه رفتن، سوار ماشین شدن، خوردن باسلق و…. شیر را به شهر می‌کشاند و غرق در شهرت می‌کند. زمانی که لافکادیو، تنها شیر تیرانداز دنیا، در ورطه ثروت و شهرت می‌افتد و چنان ماهیتش دگرگون می‌شود که از یاد می‌برد که یک شیر است نه یک انسان، دچار آشفتگی، بیهودگی و پوچی می‌شود. او سر در گم صحنه را ترک می‌کند و دیگر کسی از او خبری نمی‌شنود.

کتاب فوق‌العاده موفق او، درخت بخشنده (۱۹۶۳)، با پنج‌و‌نیم میلیون جلد فروش در چاپ اول خود کودکان و بزرگ‌سالان را در سرتاسر دنیا تحت تأثیر خود قرار داد و شهرتی جهانی برای سیلوراستاین به ارمغان آورد. او می‌خواست که از طریق نوشته‌هایش با همه انسان‌ها ارتباط برقرار کند و امیدوار بود که افراد در هر سنی بتوانند با کتاب‌های او همذات‌پنداری کنند.

وی به همراه انتشار کتاب داستان‌های کودکانه بسیار محبوب و موفق خود که تصویرسازی بسیاری از آن‌ها را هم خودش انجام می‌داد، انتشار مجموعه اشعار کودکانه‌اش را هم شروع کرد. اولین مجموعه شعر وی «آنجا که پیاده‌رو پایان می‌یابد» در سال ۱۹۷۴ منتشر شد. مجموعه شعر دیگر شل هم «نوری در اتاق زیر شیروانی» نام داشت.

هر دو کتاب برای مدت زمان طولانی (۱۸۲ هفته) در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز قرار داشتند و حتی امروز هم همچنان در بین کودکان و بزرگ‌سالان محبوب هستند. پس از این دو کتاب، سومین مجموعه شعر شل با نام «سقوط به بالا» در سال ۱۹۹۶ منتشر کرد.

دو کتاب مشهور دیگر وی عبارت‌اند از قطعه‌ی گمشده (۱۹۷۶) و قطعه گمشده با دایره بزرگ آشنا می‌شود (۱۹۸۱). اینکه بگوییم تنها یک تفسیر برای آثار سیلوراستاین وجود دارد، کم‌لطفی است. برخی معتقدند که آثار او بسیار سرگرم کننده است. دیگران معتقدند که روی‌ساخت طنز این آثار، نمادگرایی عمیق و در لفافه آن‌ها را پنهان می‌کند. این نمادگرایی توسط برخی به‌عنوان محتوای آموزشی تفسیر می‌شود. برخی دیگر هم مفاهیم و معانی موجود در آثار سیلوراستاین را برای کودکان مضر و غیر اخلاقی می‌دانند. صرف‌نظر از واکنش‌های انتقادی متفاوت، به نظر می‌رسد کتاب‌های سیلوراستاین در همه جا وجود دارد: کتابخانه‌ها، کلاس‌های درس، در اتاق کودکان و همچنین استفاده گسترده آن‌ها در مدارس ابتدایی برای آموزش شعر.

جوایز

شل سیلوراستاین دو دو جایزه گِرَمی به خاطر ترانه‌سرایی‌هایش دریافت کرد و همچنین نامزد دریافت جوایز گلدن‌گلوب و اسکار شد.

در واقع متن ترانه آهنگ «پسری به نام سو» از سیلوراستاین در سال ۱۹۷۰ برنده جایزه گَرَمی شد. او همچنین برای ترانه‌سرایی آهنگ «اتاقم رو تخلیه می‌کنم» برای فیلم (Postcards from the Edge) نامزد جایزه اسکار و جایزه گلدن گلوب شد.

سیلوراستاین به همراه دوست و تهیه‌کننده دیرینه‌اش ران هافکین در سال ۱۹۸۳ داستان «آنجا که پیاده‌رو به اتمام می‌رسد» را بر روی کاست منتشر کرد که همین اثر در سال ۱۹۸۴ برنده جایزه گرمی به‌عنوان بهترین اثر صوتی سال برای کودکان شد.

سیلوراستاین در سال ۲۰۰۲ و سه سال پس از مرگش به تالار مشاهیر ترانه‌سرایان نشویل راه یافت. سیلوراستاین همچنین در سال ۲۰۱۴ به تالار مشاهیر ادبی شیکاگو هم راه یافت.

سبکی منحصر‌به‌فرد

اشعار سیلوراستاین برای کودکان اغلب ساختارشکنانه، شوخ‌طبعانه و کمی عجیب و غریب است. تصویرسازی‌های سرگرم‌کننده و سیاه و سفید بر مبنای محتوای آثار که به نظر برخی گاهی اوقات هنجارشکنانه و نسبتا بیمارگونه‌اند، بخشی جدایی‌ناپذیر از اشعار سیلوراستاین است که اغلب اوقات برای تفسیر درست اشعار به آن‌ها نیاز است. سیلوراستاین را با شاعرانی چون ادوارد لیر، اِی میلن و دکتر زئوس مقایسه کرده‌اند.

بسیاری از شعرهای او از متن ترانه‌هایش اقتباس شده است و تأثیر تجارب گذشته او در ترانه‌سرایی، در وزن و قافیه اشعارش کاملا مشهود است. اریک کیمل، در کتاب خود تحت عنوان «نویسندگان کودک در قرن بیستم»، سیلوراستاین را این‌گونه توصیف می‌کند: «شعرهای او مانند شعرهایی است که یک دانش‌آموز کلاس چهارم وقتی چشم معلم را دور می‌بیند، در انتهای دفترش یادداشت می‌کند و در زنگ تفریح برای بچه‌های تنبل کلاس می‌خواندشان و همگی باهم می‌خندند». کیمل ادامه می‌دهد: «این نکته راز جذابیت آثار اوست».

نظر سیلوراستاین درباره‌ی نوشته‌های خودش

اورسولا نوردستروم، ویراستار سیلوراستاین در انتشارات Harper & Row، شل را به نوشتن شعر کودک تشویق کرد. سیلوراستاین هم که پیش از آن هرگز اشعار و آثار دیگران را مطالعه نکرده بود، سبک دم‌دستی و محاوره‌ای خود را شکل داد که گاهی اوقات از الفاظ عامیانه و هنجارشکنانه هم در آن استفاده می‌کرد. شل در مصاحبه‌ای با هفته‌نامه ناشران در سال ۱۹۷۵، که از او پرسیده شده بود چه اتفاقی افتاد که به سراغ آثار کودکان رفت، پاسخ داد:

من خودم هیچ‌گاه سراغ آثار کودکان نرفتم. در واقع من هرگز قصد نوشتن یا حتی نقاشی برای بچه‌ها را نداشتم. یکی از دوستانم به نام تامی اونگرر بود که روی این مسأله اصرار داشت، در واقع تامی عملا مرا با چک و لگد و فریاد کشاند و به دفتر اورسولا نوردستروم برد. اورسولا هم مرا متقاعد کرد که حق با تامی است و بهتر است من روی کتاب‌های کودکان کار کنم»

رابطه بین اورسولا نوردستروم و شل سیلوراستاین برای هر دو طرف سودمند به نظر می‌رسید. شل او را یک ویراستار عالی می‌دانست که می‌داند چه موقع نویسنده را به حال خودش تنها بگذارد.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا توصیه‌های ویراستار را درباره‌ی تغییرات محتوایی می‌پذیرد یا نه؟ با قاطعیت پاسخ داد «نه!». سپس اضافه کرد که «من پیشنهاداتی که مبنی بر تجدیدنظر درباره‌ی برخی از قسمت‌های کتاب هستند را از سوی ویراستار می‌پذیرم. در زمان بازخوانی آثارم برای کودکان در مرحله ویراستاری اگر احساس کنم قسمتی از محتوای کتاب فقط برای بزرگ‌سالان قابل‌درک است، آن قسمت‌ها را یا حذف می‌کنم یا به گونه‌ای تغییر می‌دهم که برای کودکان هم قابل درک شود. اما دست‌کاری محتوا توسط ویراستار؟ هرگز!».

در ادامه این مصاحبه از شل پرسیده شد که آیا او از فروش نجومی و غیرمنتظره کتاب درخت بخشنده که یکی از موفق‌ترین کتاب‌های کودکان در تاریخ محسوب می‌شود شگفت‌زده شده یا نه؟ و او با تاکید پاسخ داد که «نه». او افزود: «من کارم خوب است و اگر فکر نمی‌کردم که این کتاب هم از کیفیت لازم برخوردار است اجازه چاپش را نمی‌دادم». اما درخت بخشنده با این همه موفقیتش در سطح جهانی کتاب محبوب شل در میان آثارش نیست. کتاب‌های عمو شلبی، یک زرافه و نیم و لافکادیو آثار محبوب شل سیلوراستاین هستند.

سیلوراستاین در سرودن شعر، داستان کوتاه، نمایشنامه و داستان‌های کودکان نویسنده‌ای موفق محسوب می‌شود. علاوه بر این، دنیای خارق‌العاده و فضای داستانی عجیب و نامتعارف او، برای خوانندگان تمام سنین جذاب و دل‌نشین بوده و او را به یکی از ستارگان دائمی لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ تبدیل کرده است، به طوری که اکثر نویسنده‌های بزرگ هم عصرش مانند جان گریشام، استیون کینگ و مایکل کریچتون هرگز قادر به رقابت یا برابری با او در این زمینه نبوده‌اند.

سبک بیان بصری و توصیفی او یکی دیگر از عناصر مهم جذابیتش محسوب می‌شود. شاید بتوان گفت که آثار ادبی هیچ نویسنده دیگری همانند شل به نظر نمی‌رسد؛ دنیایی دل‌نشین، پیچیده و در عین حال دل‌فریب.

«من امیدوارم که همه افراد، صرف نظر از سن و سالشان، بتوانند که در کتاب‌های من مفهومی آشنا و دل‌نشین برای خودشان پیدا کنند، یعنی شروع به خواندن یکی از کتاب‌هایم بکنند و در طی این فرایند خوانش، حس یک مکاشفه شخصی را تجربه کنند. اگر این‌طور شود واقعاً عالی است. علاوه بر این من معتقدم که اگر شما فردی خلاق هستید، باید فقط به کار خود بپردازید، یعنی کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید و بعد از آن به برداشت خوانندگان یا نظر منتقدان اهمیت چندانی ندهید. به همین خاطر است که من هرگز نقد آثارم نمی‌خوانم زیرا اگر بخواهم چیزهای خوب را بپذیرم و آن‌ها را به خودم نسبت دهم باید چیزهای بد را هم باور کنم و بپذیرم. نه اینکه موفقیت برایم مهم نباشد. قطعا برای هر کسی موفقیت مهم است، اما برای من فقط به این دلیل اهمیت دارد که به من اجازه می‌دهد هر آنچه را که می‌خواهم انجام دهم. من همیشه برای موفقیت آماده بوده‌ام اما این بدان معنی است که من همیشه برای شکست هم آماده بوده‌ام».قسمتی از مصاحبه تلویزیونی جانی کارسون با شل سیلوراشتاین

درخت بخشنده

یکی از موفق‌ترین کتاب‌های شل سیلوراستاین کتاب «درخت بخشنده» (۱۹۶۴) بود. نکته جالب درباره‌ی این کتاب این است که در ابتدا برای چندین سال، ناشران این کتاب شل را رد می‌کردند و حاضر به چاپ آن نمی‌شدند. آن‌ها چنین فکر می‌کردند که این اثر جایی در بین ادبیات کودک و بزرگ‌سال قرار دارد و از این جهت فروشی نخواهد داشت.

این داستان با سادگی هر چه تمام شروع می‌شود: «روزی روزگاری درختی بود که…» و سپس داستان درختی روایت می‌شود که همه چیزش را به پسری که دوست دارد می‌دهد (درخت در این داستان هویتی ماده و مادرانه دارد).

در دوران کودکی پسر با درخت بازی می‌کند، برگ‌های آن را جمع می‌کند، روی شاخه‌هایش تاب بازی می‌کند و سیب‌هایش را می‌خورد. بعدها که پسربچه بزرگ‌تر می‌شود حروف اول اسم خود و یک دختر را روی تنه آن درخت حک می‌کند و بعد وقتی که به سن جوانی می‌رسد شاخه‌های درخت را از او می‌گیرد تا با آن‌ها خانه‌ای برای خودش بسازد. جوان که اکنون زندگی خود را پشت سر گذاشته و به یک پیرمرد تبدیل شده، به یک قایق احتیاج دارد تا او را از همه چیز دور کند، وقتی که خواسته خود را با درخت بخشنده در میان می‌گذارد، درخت به او می‌گوید که تنه‌ام را قطع کن و با آن برای خودت یک قایق بساز، پیرمرد هم همین کار را انجام می‌دهد. درخت که اکنون از او فقط یک کُنده‌ی کوچک بر روی زمین باقی مانده است، هنگام بازگشت پیرمرد که اکنون بسیار پیرتر به نظر می‌رسد به او می‌گوید: «رویَم بنشین و استراحت کن» و درخت خوشحال می‌شود.

همان‌طور که در اکثر آثار سیلوراستاین معمول است، پایان این داستان هم پایان خوشی نیست. درخت همه وجودش را به پسری که اکنون پیرمرد تلخی شده است داده است.

این داستان از نقطه نظرهای پرشمار و متفاوتی تفسیر شده است. سیلوراستاین در مصاحبه‌هایش بیان داشته است که این کتاب به‌سادگی «رابطه بین دو نفر را نشان می‌دهد؛ یکی که فقط می‌دهد و دیگری که فقط می‌گیرد». باربارا آ. شرام منتقد سرشناس به دلیل جنسیت گرایی موجود در این اثر آن را به‌عنوان «اثری خطرناک» طبقه‌بندی کرد و افزود که در این اثر ازخودگذشتگی محض زنان تجلیل شده و با خودخواهی مردانه هم به گونه‌ای عادی و خنثی برخورد شده است. در حالی که ویلیام کول پیام این اثر را تصویرنمایی وجودی می‌داند که بیشتر از آنکه دریافت کند می‌بخشد، یعنی نمادی از برکت و بخشندگی. برخی از مقامات مذهبی مسیحیت هم آن را تجلی مفهوم ایثار مسیحیت خواندند. آلیس دیجیلیو، که از منتقدان ادبی برجسته حوزه کوکان است بر این باور است که این درخت نشان‌دهنده عشق ایثارگرانه والدین است و پسر نماد ناسپاسی کودکان است.

آنجا که پیاده رو به پایان می‌رسد

سیلوراستاین علاوه بر کتاب «درخت بخشنده» سه کتاب کودک دیگر هم در سال ۱۹۶۴ منتشر کرد. این کتاب‌ها شامل «یک زرافه و نیم»، «باغ وحش عمو شلبی: دست‌انداز را به هم نزنید» و «چه کسی می‌خواهد یک کرگدن ارزان بخرد؟» بود و تا ۱۰ سال بعد از انتشار این کتاب‌ها شل کتاب جدیدی منتشر نکرد. اما در سال ۱۹۷۴ او کتاب بعدی خود را برای کودکان منتشر کرد، کتابی که به یک موفقیت فوری برای او تبدیل شد. عنوان این کتاب «جایی که پیاده‌رو به پایان می‌رسد: شامل شعرها و نقاشی‌های شل سیلوراستاین» بود که از نظر بسیاری از منتقدین ادبی یک اثر کلاسیک است.

به‌عنوان مثال کیمل در همایش نویسندگان کودک قرن بیستم اذعان داشت که «هیچ محفل و مبحث جدی درباره‌ی شعر کودکان نمی‌تواند آثاری مثل (آنجا که پیاده‌رو به پایان می‌رسد) و (چراغی در اتاق زیر شیروانی) را نادیده بگیرد. خوب یا بد، باید بدانید که موفقیت چشمگیر این دو کتاب باعث تغییر شکل روند آموزش شعر در مدارس آمریکا شده است».

مایرا کوهن لیوینگستون، منتقد ادبی بخش مرور کتاب مجله نیویورک تایمز یکی از اشعار سیلوراستاین را از کتاب «آنجا که پیاده‌رو به پایان می‌رسد» را که بخشی از آن چنین است «اما طعم یک انگشت شست / آیا شیرین‌ترین طعم و مزه نیست؟» را با قطعه شعری از هاینریش هافمن که در سال ۱۸۴۶ سروده شده مقایسه کرده، هافمن در شعرش به کودکانی که انگشت شستشان را می‌خورند هشدار می‌دهد که مرد قیچی به دست شب‌ها به سراغ این بچه‌ها می‌آید و انگشت شست آن‌ها را به شکل وحشتناکی قطع می‌کند. برخلاف هافمن، سیلوراستاین بیشتر اوقات خود را در جای کودک قرار می‌داد و به گفته برخی، شعر او باعث می‌شود کودکان احساس کنند بزرگ‌تری پیدا کرده‌اند که آن‌ها را درک می‌کند.

کتاب «جایی که پیاده‌رو به پایان می‌رسد» جایزه خوانندگان جوان میشیگان را در سال ۱۹۸۱ به دست آورد. این کتاب علی‌رغم برخی مطالبش که تا حدودی نامربوط تلقی می‌شدند، بسیار محبوب بود. به‌عنوان مثال، این مجموعه شامل شعرهایی درباره‌ی آروغ زدن، فرو کردن انگشت در بینی و زباله‌های بدبو و مشمئزکننده است.

برخی از منتقدان همچنین به این نکته اشاره کردند که سیلوراستاین از هیچ منظری، یک شاعر بزرگ محسوب نمی‌شد. اما هنوز هم، برنیس ای. کولینان منتقد ادبی مشهور بر این باور است که کتاب جایی که پیاده‌رو به پایان می‌رسد، بیش از هر کتاب دیگری کودکان را به شعر و شعرخوانی علاقه‌مند کرد. کیمل همچنین بر این باور است که بزرگ‌ترین سهم سیلوراستاین در ادبیات کودکان «اقناع میلیون‌ها کودک درباره‌ی این مسأله است که شعر می‌تواند برای آن‌ها نه دشوار باشد و نه کسل‌کننده».

داستان‌های «قطعه گمشده»

سیلوراستاین هنگام انتشار دو کتاب قطعه گمشده (۱۹۷۶) و ملاقات قطعه گمشده با دایره بزرگ (۱۹۸۱) چاپ جدیدی را برای خوانندگان آثارش مطرح کرد. در کتاب اول، شخصیت اصلی کتاب دایره‌ای است که قطعه‌ای مثلثی شکل از وجودش گم شده است و در جستجوی پیدا کردن این قطعه همه جا را به دور می‌چرخد. با این وجود، وقتی با قطعه گمشده روبه‌رو می‌شود، خیلی سریع می‌غلتد و درست در کنار آن قطعه قرار می‌گیرد. سیلوراستاین به جای پایان دادن به کتاب در آنجا، به خواننده می‌گوید که دایره همچنان به جستجوی خود ادامه می‌دهد، آواز می‌خواند و به دور خود می‌چرخد.

منتقدان از جهات مختلف این داستان را نقد و بررسی کرده‌اند، برخی بر این باورند که از منظر شل زندگی به مثابه یک سفر بی‌انتها است، برخی دیگر این کتاب را محکوم می‌کنند و معتقدند که شل در این اثر بر این باور است که تنها بودن بهتر از داشتن تعهد نسبت به دیگری است.

در کتاب ملاقات قطعه گمشده با بزرگ دایره بزرگ، شخصیت اصلی داستان قطعه مثلثی شکل کتاب قبلی در جستجوی جسمی است که بتواند خودش را درون آن جای دهد و بتواند به دور خودش بچرخد و دیگر برای جابه‌جایی نیاز به کسی نداشته باشد. زمانی که قطعه مثلی شکل دایره بزرگ را ملاقات می‌کند، دایره به او می‌گوید که او هم می‌تواند به دور خودش بچرخد و برای جابه‌جایی نیازی به شخص دیگری ندارد.

یکی دیگر از آثار پرفروش شل سیلوراستاین

در سال ۱۹۸۱، سیلوراستاین مجموعه دیگری از اشعار و نقاشی‌های خود را با نام «نوری در اتاق زیر شیروانی» منتشر کرد. این کتاب توسط ژورنال کتابخانه‌های آموزشی ایالات متحده به‌عنوان یکی از بهترین کتاب‌های سال ۱۹۸۱ انتخاب شده است.

لی دین که در نشریه «نقد و بررسی ادبیات کودکان و نوجوانان» فعال است سیلوراستاین را به‌عنوان مربی واحد شعر معلمان مدارس ابتدایی ایالات متحده پیشنهاد داد و وزارت آموزش و پرورش هم این پیشنهاد را پذیرفت. این کتاب همچنین بیش از سه سال در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز باقی ماند. کتاب نوری در اتاق زیر شیروانی که شامل ۱۳۶ شعر و ۱۷۵ صفحه است، همانند دیگر کتاب‌های سیلوراستاین برخی اوقات با نقاشی‌های عجیب و غریب و کاریکاتورهای طنز درباره‌ی ترس‌ها و خیالات کودکان همراه است.

آثار

برخی از دیگر آثار شل سیلوراستاین که به فارسی ترجمه شده است در ادامه آورده شده‌اند؛

  • راهنمای پیش‌آهنگی عمو شلبی
  • پاهای کثیف
  • هملت
  • قهرمان
  • عاشقانه‌ها
  • کمی نوازشم کن
  • من و دوست غولم
  • آقای با کلاه، آقای بی کلاه
  • یک زرافه و نصفی
  • درخت بخشنده
  • کسی یک کرگدن ارزان نمی‌خواهد؟
  • با همه مخلفات
  • ترانه‌ها
  • کافه خوش‌خوراک رزالی
  • بابانوئل نو
شل سیلوراستایننویسندهادبیاتمهرداد قربانیزندگینامه شل سیلوراستاین
Mim.Qorbani@Gmail.com - @Theeastindia
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید