ویرگول
ورودثبت نام
مهرداد قربانی
مهرداد قربانیMim.Qorbani@Gmail.com - @Boredmim
مهرداد قربانی
مهرداد قربانی
خواندن ۴ دقیقه·۹ ماه پیش

هنر رنج کشیدن: وقتی مازوخیسم به ابزار کنترل ذهنی تبدیل می‌شود

چرا برخی از ما از سختی کشیدن لذت می‌بریم؟ از دویدن تا حد مرگ در باشگاه، تحمل رئیس سخت‌گیر، یا ماندن در روابطی که به نظر می‌رسد ما را تحقیر می‌کنند—چرا این تجربه‌ها گاهی نه‌تنها آزاردهنده نیستند، بلکه رضایت‌بخش هم به نظر می‌رسند؟

مازوخیسم در زندگی روزمره همیشه به معنای رنج جسمی نیست؛ بلکه به اشکال مختلفی ظاهر می‌شود: فشار کاری طاقت‌فرسا که برایمان ارزشمند است، روابطی که در آن نقش فرد «رنج‌کش» را پذیرفته‌ایم، یا حتی لذت از فرو رفتن در نقش قربانی. اما این پدیده چگونه با روانشناسی کنترل و قدرت در روابط انسانی پیوند می‌خورد؟ آیا قرار گرفتن در موقعیت ضعف می‌تواند به‌نوعی ابزاری برای کنترل باشد؟

لذت پنهان در رنج: مکانیزمی برای کنترل یا رهایی؟

مازوخیسم در زندگی روزمره اغلب به‌عنوان شکلی از انطباق با چالش‌های محیطی در نظر گرفته می‌شود. انسان‌ها تمایل دارند که سختی‌ها را به‌عنوان بخشی از مسیر رشد ببینند و حتی از آن‌ها به‌عنوان راهی برای اثبات خود استفاده کنند. به همین دلیل، بسیاری از ما در مشاغل طاقت‌فرسا، تمرینات ورزشی شدید، یا حتی روابط پرتنش، نوعی معنا یا هویت پیدا می‌کنیم. اما وقتی این وضعیت از یک انتخاب آگاهانه فراتر می‌رود و به یک الگوی رفتاری در روابط تبدیل می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد؟

برای برخی، احساس ضعف یا تحقیر نه‌تنها آزاردهنده نیست، بلکه یک تجربه‌ی روانی عمیق و حتی لذت‌بخش است. در روابط، افرادی که نقش فرد تسلیم‌شده را می‌پذیرند، ممکن است از طریق واگذاری قدرت به دیگری، نوعی آزادی را تجربه کنند. آن‌ها کنترل خود را کنار می‌گذارند، اما در همین فرآیند، به‌طور ناخودآگاه روی دیگری تأثیر می‌گذارند—شخصی که قدرت را دریافت می‌کند، حالا مسئولیت دارد و باید به شکلی که دیگری نیاز دارد رفتار کند. به این ترتیب، فردی که ظاهراً در موقعیت ضعف است، درواقع بخشی از کنترل رابطه را در اختیار می‌گیرد.

اعتماد، تسلیم و بازی قدرت در روابط

تحقیقات روانشناختی نشان می‌دهند که آسیب‌پذیری می‌تواند اعتماد را تقویت کند. وقتی فردی خود را در معرض تحقیر، پذیرش درد، یا حتی شکست قرار می‌دهد، سطحی از وابستگی ایجاد می‌شود که در شرایط عادی به دست نمی‌آید. در روابط، این نوع از مازوخیسم گاهی راهی برای آزمایش صمیمیت است: «آیا تو همچنان کنار من خواهی ماند اگر خود را در آسیب‌پذیرترین حالت نشان دهم؟»

در برخی موارد، تسلیم‌شدن در یک رابطه به این معناست که فرد کنترل و تصمیم‌گیری را به دیگری واگذار می‌کند، اما این واگذاری یک عمل آگاهانه است. این انتخاب می‌تواند به فرد احساس آرامش بدهد، زیرا مسئولیت تصمیم‌گیری و کنترل از دوشش برداشته می‌شود. این موضوع به‌ویژه در افرادی که در سایر جنبه‌های زندگی‌شان قدرت و مسئولیت زیادی دارند، رایج‌تر است.

مازوخیسم به‌عنوان یک ابزار کنترل ذهنی

اما نکته‌ی جالب اینجاست: وقتی فردی در رابطه‌ای دائماً خود را در موقعیت قربانی، رنج‌کش، یا تحقیرشده قرار می‌دهد، این نقش می‌تواند به یک ابزار کنترل ذهنی تبدیل شود. یک مثال کلاسیک از این پدیده در روابطی دیده می‌شود که در آن یکی از طرفین همیشه از سختی‌هایی که متحمل شده صحبت می‌کند تا احساس گناه یا مسئولیت در دیگری ایجاد کند. در چنین شرایطی، فردی که رنج می‌کشد، به‌ظاهر در موقعیت ضعف قرار دارد، اما درواقع با استفاده از همین نقش، بر احساسات و واکنش‌های طرف مقابل تأثیر می‌گذارد.

به‌عبارت‌دیگر، برخی از افراد از پذیرش رنج به‌عنوان یک تاکتیک برای مدیریت روابط استفاده می‌کنند—نه از سر ناتوانی، بلکه به‌عنوان راهی برای هدایت دینامیک قدرت در رابطه. این پدیده در محیط‌های کاری، خانواده، و حتی دوستی‌ها نیز دیده می‌شود: فردی که همیشه مسئولیت‌های سنگین را بر عهده می‌گیرد، کسی که دائماً از فداکاری‌هایش صحبت می‌کند، یا شخصی که در یک رابطه‌ی عاطفی بار همه‌ی مشکلات را به دوش می‌کشد و از این طریق، حس گناه یا دِین در دیگری ایجاد می‌کند.

مرز میان تسلیم آگاهانه و استثمار ناآگاهانه

سؤال اساسی این است: چه زمانی مازوخیسم روزمره یک انتخاب آگاهانه برای رشد شخصی است و چه زمانی به مکانیزمی ناسالم برای کنترل ذهنی تبدیل می‌شود؟

اگر پذیرش سختی و رنج به فرد کمک کند تا به اهدافش برسد، تاب‌آوری‌اش را افزایش دهد، یا احساس رضایت درونی داشته باشد، می‌توان گفت که این یک شکل از قدرت شخصی است. اما اگر این الگو به شکلی درآید که فرد دائماً در حال فداکاری و تحمل درد باشد، بدون اینکه مرزهای مشخصی داشته باشد، این می‌تواند به یک دام روانی تبدیل شود—دامی که در آن، فرد بدون آنکه خود بداند، از نقش قربانی یا رنج‌کش برای کنترل دیگران استفاده می‌کند.

نکته‌ی پایانی: بازتعریف قدرت از طریق پذیرش

شاید پاسخ این باشد که مازوخیسم روزمره نه نشانه‌ی ضعف، بلکه یک استراتژی ناخودآگاه برای بازتعریف قدرت است؛ قدرتی که در پذیرش، تطبیق‌پذیری، و حتی تسلیم یافت می‌شود. در دنیایی که موفقیت اغلب با تسلط و کنترل گره خورده، توانایی پذیرش سختی، به‌جای مقاومت در برابر آن، می‌تواند راهی متفاوت برای اعمال قدرت باشد. اما این قدرت تا زمانی سالم است که فرد آگاهانه آن را انتخاب کند، نه اینکه به دام آن بیفتد.

پس شاید وقت آن رسیده که از خود بپرسیم: آیا رنجی که تحمل می‌کنیم، ما را قوی‌تر می‌کند، یا ناآگاهانه به ابزاری برای کنترل دیگران تبدیل شده است؟

زندگی روزمرهاحساس رضایتاحساس گناه
۱۰
۸
مهرداد قربانی
مهرداد قربانی
Mim.Qorbani@Gmail.com - @Boredmim
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید