محمد خزائی
محمد خزائی
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

از تیم ملی نمیشه استعفا داد

«از تیم ملی نمیشه استعفا کرد» همانطور که از عضویت در ملت؛ البته که این گزاره نفی امکان نیست و همه می‌شناسیم آدم‌هایی را که از ملت‌شان استعفا دادند و بر سکوها نشستند به امید باخت تیم ملی‌شان، همانطور که برخی از آن ۱۴ نفر. «پرویزخان» نخستین اثر علی ثقفی روایتی از استعفای دسته‌جمعی ۱۴ بازیکن تیم ملی فوتبال در سال ۱۳۶۵ و در میان بحبوحه موشکباران شهرهای ایران، با محوریت شخصیت «پرویز دهداری» سرمربی فقید تیم ملی است؛ فیلمی که باید آن را در زمره معدود فیلم‌های ملی سینمای ایران قرار داد.

فیلم در ابتدا تصویری از یک پیرمرد باتجربه و متخصص را ارائه می‌دهد که اولویت نخستش اصول اخلاقی‌ش است؛ تحقیر نکردن بازیکن حریف، تمکین از رهبر گروه، خودمحور نبودن، اولویت دادن دیگران به خود و بازی نخوردن و سر خم نکردن دربرابر حرف زور؛ یک مربی تمام و کمال. اما هیچ چیز همینقدر ساده باقی نمی‌ماند. پرویزخان با یک شورش در برابر اصول خود مواجه می‌شود و این شروع ماجراست. استعفای ۱۴ بازیکن از تیم ملی و نارضایتی طرفداران فوتبال، او را با یک بحران جدی روبرو می‌کند و طبیعی است که آقای مربی با آن شخصیتش در برابر حملات مقاومت کند ولی هر چقدر که ماجرا جلوتر می‌رود تضاد میان اصول اخلاقی سرمربی، او را مجبور به گرفتن تصمیمات سختی می‌کند. او باید غرورش را بشکند تا تیم ملی منحل نشود و می‌شکند، باید از بازی روی زمین، تاکتیک همیشگی‌ش دست بردارد و برمی‌دارد و باید کلاه پوست خرگوش و قمقمه‎‌ قدیمی‌اش را کنار بگذارد و می‌گذارد. شخصیت پرویزخان عمیق، لایه لایه و بسیار پرجزئیات است. مخاطب با او همراه می‌شود و علیرغم تمام نقایصش او را به عنوان یک قهرمان ملی می‌پذیرد؛ برای بیماری‌ش نگران می‌شود، با خندیدنش می‌خندد، با پیروزیش کف می‌زند و به دشمنانش کینه می‌ورزد.

در کنار شخصیت پرویز دهداری به عنوان قهرمان فیلم، شخصیت‌های فرعی نیز بسیار سنجیده پرداخته شده‌اند؛ هم در کمک به شخصیت اصلی، هم در خلق شخصیت‌های منحصربه‌فرد دیگر. شیدا دهداری (دختر پرویزخان)، احمدرضا عابدزاده، کریم باوی، صمد مرفاوی، جواد زرینچه، سیروس قایقران، وحید کامیاب، رئیس فدراسیون فوتبال و حتی نماینده مجلس منتقد سرمربی تیم ملی، همگی شخصیت‌ متمایز خود و داستان خاص خود را دارند و با ظرافت ماجرای هرکدام از آن‌ها در طول فیلم مورد اشاره قرار می‌گیرد، مانند داستان ماندن مادر باوی در آبادان و خواستگاری عابدزاده از دختری که شرط ازدواجش بردن کویت است.

در کنار قوت فیلم در ساخت شخصیت‌های منحصربه‌فرد، نماهای باز و کادرهای چشم‌نواز و فیلمبرداری قابل قبول صحنه‌های ورزشی خصوصاً فوتبال ۲۰ دقیقه پایانی فیلم، نقطه قوت دیگری است که نباید از آن چشم پوشید. موسیقی فیلم نیز کاملا به جا نواخته می‌شود و به موقع نیز سکوت می‌کند؛ چیزی که در میان میل مفرط عمومی به نواختن موسیقی متن واقعاً غنیمت است.

با این حال علیرغم آنکه بستر زمانی فیلم از حیث طراحی صحنه قابل قبول است، از جهت پرداخت به فضای حاکم به دهه شصت و فشارهای وارده به تیم ملی و شخصیت مسئولان نظامی و سیاسی کشور دارای نقایصی است. نمایندگان مجلس، سفیر ایران در قطر، رئیس سازمان تربیت‌ بدنی و سرهنگ که مشخص نیست دقیقا چه سمتی دارد، شخصیت‌هایی دارای کنش‌هایی غیرمنطقی و افراطی هستند که فیلم را تا حدی در این حوزه به ورطه شعارزدگی می‌کشاند.

در نهایت «پرویزخان» به عنوان اولین اثر سازنده آن، فیلمی است که می‌توان آن را با افتخار و اعتماد به هرکسی معرفی کرد تا از دیدن شمایل یک قهرمان لذت ببرد و بعید است از سیمرغ‎‌های جشنواره چهل و دوم نیز بی‌نصیب بماند.

تیم ملیپرویزخانجشنواره فیلم فجرپرویز دهداریمیثم ثقفی
دانشجوی حقوق عمومی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید