مشخص کردن مقصود اصلی از الفاظ و واژهها کاری است ضروری برای ایجاد فهم مشترک. یک زمانی گفته میشود ساعت، شما تصور میکنی که منظور یک ماشین است که زمان را نشان میدهد ولی وقتی میگویند «ساعت» یعنی لحظه و واحدی از زمان، آن سوءبرداشت حل میشود و تصور یمشترک از لفظ در ذهن طرفین گفتگو ایجاد میشود. حالا اگر به سنت اسلامی و سخنان معصومین نگاه کنیم میبینیم که تلاش برای تعریف الفاظ یکی از کارویژههای ایشان است و شاید مهمترینشان. مثلا یک نگاهی به حکمتهای نهجالبلاغه بیندازید، پر است از عبارتهایی با این اسلوب که «فلان، بهمان است»؛ تلاشی مستمر برای ایجاد کردن یک مفاهمه دقیق به دور از معانی عرفی واژهها به منظور به وجود آوردن تصور و فهمی درست از دین.
پس بسیاری از واژههای عرفی برای فهم دقیق نیاز به مراجعه به بازتعریف شارحان دین دارد که ائمهاند. یکی از این الفاظ «علم» است، چیزی که سلطه است، دارندگانش هدایت یافته و آنها که درپی آن هستند مجاهدین و رستگاران. حال اگر به طریق مرسوم از علم به همان تصور عرفی اکتفا کنیم در دانشگاه و کتابها پی علم میگردیم و بسیاری عمر خود را پای این ماجرا میگذاریم. اما اگر تاملی کنیم میبینیم داستان پیچیدهتر از این حرفهاست و ممکن است یک عمر پی آدرس اشتباه برویم! برای درک این پیچیدگی بخش ابتدایی حدیث منقول «عنوان بصری» از حضرت اباعبدالله جعفر بن محمد راهگشاست، سخنی که صندوقی است ثقیل از میراثی ناتمام.
حضرت سر خود را بلند نمود و گفت: «چه می خواهی؟»
عرض کردم: «از خداوند مسألت نمودم تا دلت را بر من منعطف فرماید و از علمت به من روزی کند و از خداوند امید دارم که آنچه را که درباره حضرت شریف تو درخواست نموده ام، به من عنایت نماید.»
حضرت فرمود: «ای أبا عبدالله! علم به آموختن نیست. علم فقط نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را نموده است، واقع می شود. پس اگر علم می خواهی، باید در اولین مرحله در نزد خودت حقیقت عبودیت را بطلبی و به واسطه عمل کردن به علم، طالب علم باشی و از خداوند بپرسی و استفهام نمائی تا خدایت ترا جواب دهد و بفهماند.»